
خزان 1398 آخرین نفسهایم را در سینهام حبس کردهام. اشک در چشمانم حلقه میزند. اما از دوست داشتن او دست نمیکشم. نفسهایم بوی درد میدهند.
خزان 1398 آخرین نفسهایم را در سینهام حبس کردهام. اشک در چشمانم حلقه میزند. اما از دوست داشتن او دست نمیکشم. نفسهایم بوی درد میدهند.