داستان کوتاه

داستان کوتاه

داستان کوتاه

داستان کوتاه

داستان کوتاه

ادبیات داستانی فارسی
داستان کوتاه
داستان بلند
رمان
رمان عاشقانه
عاشقانه
نویسندگی خلاق
Lovely story
#داستان_کوتاه #رمان-عاشقانه #رمان-مجازی #رمان-رایگان

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • 26 September 23، 20:38 - نویسندگی خلاق
    عالی
  • 24 September 23، 16:47 - داستان کوتاه ادبی
    عالی ی

آموزش نویسندگی خلاق   هفت ابزار برای نوشتن

.. ھفت ابزار اصلی نوشتن داستان

ابزارھای اصلی داستان نویسی، از این قرارند:

1 .گفت و گو 

2 . توصیف

3 .کنش داستانی

4 .فلش بک

5 .چکیده ی روایی

6 .تک گویی درونی

7 .احساسات درونی

حالا بھ معرفی 3  سه ابزار گفت و گو، توصیف و کنش داستانی م، پردازیم.

1 ".گفت و گو":

گفتگو  عنی،ھرچیزی کھ شخصیت داستان شما با صدای بلند، خطاب بھ شخص دیگری،بیان کنھ!گفت و گو 

ھا می تونند مستقیم باشند و بھ سادگی، بین دو شخصیت، رد و بدل بشند،مثل دیالوگھای یک فیلمنامھ. اما، گفت و گوی 

غیر مستقیم ھم وجود داره.برای مثال، بھ تفاوت دو نوع گفتگوی زیر دقت کنید:

- راستش را بگو اشلی ویلکس،نمی خواھم دروغ بشنوم!بھ نظرت من زیبا ھستم؟

- اسکارلت از اشلی پرسید کھ آیا او را زیبا می پندارد؟ (مثال از برباد رفتھ،  مارگارت میشل).

بھ یاد داشتھ باشید کھ،گفت و گو ھا برای پیش برد داستان ابزار مھمی ھستند،اما فقط یکی از ابزارھای اصلی نوشتن 

داستانند.بھ عبارتی،در رمان نباید بیشتر از یک سوم حجم کتاب، از گفت و گو تشکیل شده باشھ.حالا،بھ یک نمونھ دیالوگ 

جالب توجھ کنید: (گفت و گوی لیدی دوبورگ و دوشیزه بنت بر سر شایعھ ی ازدواج سر دارسی با بنت.برگرفتھ از 

کتاب"غرور و تعصب"،نوشتھ "جین آستن").

"الیزابت کھ از فرط حیرت و احساس اھانت رنگش پریده بود، در جواب گفت:

- اگر فکر کردید کھ این شایعھ صحت ندارد،عجیب است کھ بھ خودتان زحمت داده اید و آمده اید اینجا.منظور سرکار چیست؟

-می خواھم این شایعھ تکذیب بشود.

-برعکس،وقتی می آیید لانگبورن و با خانواده ام ملاقات می کنید،خودتان بھ نوعی شایعھ را تایید می کنید، البتھ 

بھ فرض کھ شایعھ ای در کار باشد!

-گفتید بھ فرض؟!وانمود می کنید کھ بی خبرید؟مگر شماھا خودتان در این شایعھ پراکنی نقش نداشتھ اید؟آیا نمی 

دانید کھ خبرش ھمھ جا پیچیده؟

من کھ چیزی نشنیده ام!  -و آیا می توانید بھ ھمین نحو اظھار کنید کھ مبنایی ھم ندارد؟

-من تظاھر نمی کنم کھ بھ قدر شما،بی پرده و رک ھستم.شما می توانید ھرچیزی کھ دلتان خواست بپرسید! اما 

من،مجبور نیستم بھ ھرسوالی جواب بدھم..."

2 ".توصیف": وصف کردن،در ذھن خواننده یک تصویر می سازه و باعث می شھ کھ خواننده،داستان رو بھ صورت 

یک فیلم ببینھ.توصیف،باید زنده و جاندار باشھ و باید،از اسم ھا و فعل ھای قوی در اون استفاده بشھ کھ با فضا و ژانر 

داستان ھمخونی داشتھ باشھ. (توصیف عاشقانھ ،دلھره آور ،خیال انگیز ،طنز و...)                      (لینک دختر ایلامی کلیک کنید)

حالا، بھ یک نمونھ توصیف جالب، از سفر کافکا تامورا ،نوجوان 15 سالھ،بھ درون جنگل وحشی رو ببینید کھ از کتاب "کافکا در کرانھ" ،نوشتھ ی "ھاروکی موراکامی "گرفتھ شده:

"...گھگاه صدای غریبی بھ گوش می رسد.تلپی مثل برخورد چیزی بھ زمین،جیرجیری مثل نالھ ی تختھ ھای 

کف پوش زیر سنگینی آدم و صداھای دیگری کھ در وصفشان مانده ام...

...صدای بالھای پرندگان بالای سرم طنین می اندازد،بلندتر و مبالغھ آمیز تر از آنکھ باید باشد.

...نھ بادی در کار است و نھ خش خش برگ ھای تاریک درختان،فقط صدای گامھای من است کھ از لا بھ لای 

علف ھا و بوتھ ھا میگذرم .وقتی روی شاخھ ی افتاده ی درختی پا می گذارم،صدای غرچ تیز آن در فضا طنین 

می اندازد...

در این دیوار ضخیم درختان،در این کوره راه کھ کوره راه نیست،اگر نفسم بند بیاید ،شعورم آرام در این تاریکی 

دفن می شود...حس می کنم چیزی زیر پوستم ترتیبی دیگر می یابد و دینگ دینگی در گوشم طنین می 

اندازد...سکوت می کنم و راه قلب جنگل را در پیش می گیرم..."

3 ".کنش داستانی": ھمون چیزیھ کھ ھمین حالا،لحظھ بھ لحظھ، در حال وقوعھ و تمام "اتفاق"ھا رو نشون می ده.کنش،می 

تونھ شامل تمام اتفاقات عادی و روزمره ی زندگی ھم باشھ اما،تنھا زمانی اھمیت پیدا می کنھ کھ خواننده و شخصیت ھا 

بھ اون اھمیت بدن.برای مثال،ھلیکوپتر بی سرنشینی کھ منفجر بشھ، یعنی ھیچ.اما ھلیکوپتری کھ ھنگام انفجار،خواھر 

سه ساله ی شما در اون نشستھ باشھ،یعنی ھمھ چیز.حالا، بھ این مثال،کھ از قسمت فرار دکتر لکتر از موسسه علوم 

رفتاری اف بی آی،و از کتاب "سکوت بره ھا" نوشتھ ی "توماس ھریس" برداشتھ شده،توجھ کنید:

"...ناگھان بھ سرعت گاز گرفتن لاک پشت،یکی از حلقھ ھای دستبند بھ دور مچ دست بویل قفل شد.ھمچنان کھ 

وی با چشمانی گشاد شده بھ لکتر نگاه می کرد،حلقھ ی دیگر دستبند بھ پایھ ی پیچ شده ی میز قفل شد.لکتر با 

سرعت بھ سوی در سلول رفت و آن را با شانھ بھ صورت پمبری،کھ قصد داشت بھ سوی او بیاید،کوبید.پمبری 

برای برداشتن گاز اشک آور بھ جانب کمربندش دست برد،اما دستش با ضربھ ی در بھ بدنش اصابت کرد".

4".احساسات درونی": بھ حس ھای روانی باطنی ما اشاره دارند،کھ در اثر ھجوم عواطف قوی بھ شما دست می ده.این 

احساسات ،البتھ بھ جای خود و کم،باید بھ صورت فیزیکی،در شخصیت مشرف شما(جلسھ یازدھم)،نشون داده بشند.برای 

4

مثال،برای نشون دادن احساس ترس،خواننده ھم باید مثل شخصیت شما،بالا رفتن ضربان قلبش ،تعریق و یخ کردن کف 

دست ھا و حتی مور مور شدن رو حس کنھ!

بھ یاد داشتھ باشید کھ، "اغلب خواننده ھا" ،در درجھ ی اول ،کتاب ھا رو برای تجربھ ی یک حس قوی،و سرگرم شدن ،می 

خونند !حالا، بھ یک نمونھ احساسات درونی ،برگرفتھ از کتاب "آدم اول" نوشتھ ی آلبر کامو ،توجھ کنید:

"...روزی کھ در پایان سال،آقای برنار بھ پایان کتاب رسید و با صدای گرفتھ تری شرح مرگ "د" را خواند،وقتی 

کھ دستخوش احساسات و خاطرات خود شد و کتاب را با سکوت بست و بعد نگاھش را بالا کرد و بھ شاگردان 

کلاس انداخت کھ ھمھ در بھت و سکوت فرو رفتھ بودند،ژاک را در ردیف اول دید کھ خیره نگاه می کرد و 

صورتش از اشک پوشیده بود و از ھق ھق پایان ناپذیری می لرزید کھ گویی تا ابد تمام نمی شد..."

5".تک گویی درونی": تک گویی،ھمون گفت و گو ھا و فکرھایی یھ کھ در سر شخصیت داستان شما می گذرند!و این 

ھم می تونھ مستقیم یا غیر مستقیم باشھ .بھ این مثال کوتاه از کتاب "جین ایر"،نوشتھ ی شارلوت برونتھ دقت کنید:

"...ھمھ می گفتند من شرور ھستم و شاید ھم بودم.آیا فکر دیگری در سر داشتم جز اینکھ آنقدر غذا نخورم تا 

بمیرم ؟مسلما این یک جنایت بود و آیا من شایستھ ی مردن بودم؟آیا سرداب ھایی کھ در زیر کلیسا جای داشت 

 مرا دعوت بھ آنجا می کرد...؟"

6".فلش بک": در فلش بک،شخصیت ما بھ عقب و بھ زمان گذشتھ بر می گرده و بخشی از داستان رو بھ یاد می آره و 

سپس بھ زمان حال برمی گرده.بھ این نمونھ فلش بک،از کتاب "نماد گمشده" نوشتھ ی "دن براون" توجھ کنید:

"...فقط نوزده سالش بود کھ پیتر،علاقھ اش را بھ ارتباط میان علوم مدرن و عرفان کھن برانگیخت.یک بار کھ

از تعطیلات سال دوم تحصیلش در دانشگاه ییل برگشتھ بود،برادرش از او پرسید:

-بگو ببینم کاترین،نخبھ ھا،امروز از فیزیک نظری چھ چیزھایی می خوانند؟

کاترین کھ در کتابخانھ ی خانوادگی مملو از کتاب شان ایستاده بود ،فھرست مطالعاتش را نقل کرد......آن 

شب ،کاترین  مشتاقانھ کتاب ھای کھن برادرش را شروع بھ خواندن کرد و بھ سرعت فھمید حق با او بوده:قدما 

حکمت علمی ژرفی داشتند ،علم امروز ،کشفیات  چندانی نداشت،چرا کھ ھمھ اش کشف شده بود...در قسمت عقب 

آزمایشگاه، کاترین روپوش سفید آزمایشگاھی برادرش را دید کھ ھمراه با روپوش خودش روی چوب لباسی 

آویزان بود.بھ طور غیر ارادی،موبایلش را درآورد تا ببیند پیامی برایش آمده یا نھ..."

7".چکیده ی روایی": ھمونطور کھ از اسم این ابزار پیداست،"چکیده"،یعنی مختصر و مفید،"روایت کردن".یعنی بھ 

طور خلاصھ ،اطلاعاتی رو "بازگو" کردن.از این ابزار باید بھ میزان"خیلی کم"،اون ھم وقتی استفاده کنید کھ اولا،بیشتر 

ماجرای داستان ،برملا شده باشھ و دوما ،در پرده ی پایانی ساختار داستانی قرار داشتھ باشید(جلسھ سیزدھم).چکیده ی 

 روایی،چندان در رمان ھا استفاده نمی شھ.اما برخی مواقع،مثلا در رمان ھای چند جلدی برای اینکھ خواننده حقایق رو 

 تو ذھنش بھ یاد بیاره و جمع بندی کنھ،می تونھ کاربرد داشتھ باشھ .ویراستارھا، خواننده ھا و منتقدھای ادبی ،ھمگی از این 

"بازگو" کردن متنفرند !اون ھا ترجیح می دن کھ داستان رو بھ صورت یک "فیلم" ببینند.بسیار خب،با این حال،بھ بخش 

کوتاھی از یک چکیده ی روایی،که در جلد سوم کتاب "1Q84،" نوشتھ ی "ھاروکی موراکامی" قرار داره،توجھ کنید: 

(البتھ این چکیده،در اینجا،در قالب ابزار گفت و گو بھ کار رفتھ تا جذاب تر بشھ.)

"...بھ تامارا گفت:من ھمین الآن ،کله حبابی را دیدم.

-منظورت  اینست کھ او دیگر آنجا نیست؟

-درست است.مدتی قبل،او در پارک مقابل ساختمانم بود،اما دیگر آنجا نیست.مجبور شدم او را تعقیب کنم...

ُمامه آدرس ساختمان را به او گفت و ظاھر بیرونی اش را توضیح داد.نمی دانست که او در کدام آپارتمان 


ُ است. تامارا ،یادداشت ھایی برد مامه  تا آنجا که می توانست، دقیق به سوالاتش پاسخ داد..."

اشت.چند سوال کرد و آا

5

انتخاب ژانر ایده آل

حالا قراره که به شما یاد بدیم، ژانر ایده آل خودتون رو انتخاب کنید...اما چطوری؟اول از ھمه  ،اجازه بدید ژانر رو برای 

شما تعریف کنیم:

ژانر، نوعی تقسیم بندی کلی،برای موضوعات داستانی مشابھه .وقتی کھ یک مجموعھ داستان داشتھ باشیم کھ موضوع 

کلی مشابھی داشتھ باشند و قوانین مشابھی ھم در نوشتن اونھا بھ کار رفتھ باشھ ،به موضوع اون مجموعھ داستان ھا،می تونیم بگیم ژانر! و اما...فلسفه ی بھ وجود اومدن ژانر ھای مختلف چی بوده؟خب، بر اساس این حقیقت محض،ژانرھا بھ 

وجود اومدند:

ھیچ رمان واحدی وجود نداره کھ بھ درد ھمه بخوره!

بھ عبارت دیگھ،شما نمی تونید ھیچ فردی رو پیدا کنید کھ از تمام ژانرھای داستانی لذت ببره.یا، محالھ کھ یک ژانر بھ 

خصوص،مورد پسند ھمھ باشھ!حتی،دلیل بھ وجود اومدن ژانر،کمی ھم بھ این بر می گرده کھ تمام نویسنده ھا با ھم 

متفاوتند،ھر کدوم از اونھا ھم در زمینھ و ژانر خودشون استعداد دارند!خب!ژانرھای اصلی داستانی،از این قرار ھستند:

1 .عاشقانھ

 2 .مھیج

 3 .رمز آلود/جنایی

 4 .علمی تخیلی و خیال انگیز

 5 .ترسناک

 6 .عمومی/ادبی

ژانر عاشقانھ:

ھمھ ی رمانھایی کھ درون مایھ و موضوع اصلی اونھا عشق باشھ،رمان عاشقانھ محسوب می شن!گسترده ترین ژانر 

داستانی،ژانر عاشقانھ ست و شروع بھ کار در این ژانر،از بقیھ ی ژانرھا آسون تره.بیشتر از چھل درصد رمانھایی کھ 

در دنیا چاپ شده و بھ فروش می رسند،عاشقانھ ھستند!رمانھای عاشقانھ ی کلاسیک،ساختار ساده تری از رمانھای 

امروزی دارند.بھ ھرحال،تمام رمانھای عاشقانھ،پر از تعاریف و روابط دقیق و موشکافانھ ای ھستند کھ بدون خوندن 

رمانھایی از این قبیل و تجربھ ی حس عشق،نمی تونید یھ رمان عاشقانھ ی عالی بنویسید!

این ژانر،بیشتر روی شخصیت ھا،درون مایھ و حتی دنیای داستانی،متمرکزه.(بھ زودی،بھ این عناصر داستانی ھم می 

پردازیم.صبور باشید!) مخاطبان این ژانر،در تمام گروه ھای سنی پراکنده ھستند.نوجوان ھا،جوان ھا و حتی 

بزرگسالھا.البتھ،بیشتر خانم ھا،طرفدار ژانر عاشقانھ ھستند.گرچھ کھ معمولا داستانھای عاشقانھ در باره ی یک یا چند 

زوج عاشق پیشھ ست،اما عشق،یک مفھوم گسترده ست و علاوه بر عشق بین زن و مرد،می تونھ عشق مادر بھ 

فرزند،عشق الھی،عشق بھ طبیعت،وطن،کار،ھیجان،موسیقی،حیوون خونگی و حتی یک گیاه مینیاتوری باشھ.

نکتھ ی مھم برای بالا فروش فروش رمان عاشقانھ،داشتن مھارت زیاد در داستان نویسی،خلق ایده ھای نو و نسبتا 

جدید،شناخت توده ھای مردم و صد البتھ تجربھ کردن عشقھ.تقریبا،تمام رمان ھای کلاسیک نویسندگانی مثل دوما،داستایوفسکی، خواھران برو نتھ،مارگارت  میچل، جین آستن و...عاشقانھ  ھستند.از نویسنده ھای امروزی،می تونیم بھ 

دانیل استیل، یودیت  ھرمان و گابریل گارسیا مارکز اشاره کنیم.

ژانر مھیج:رمانھای این ژانر، تنوع زیادی دارند...مثل رمانھای ماجراجویانھ ،اکشن ،نظامی،ت کنولوژیک ،حقوقی، جنگی 

و جاسوسی!این رمانھا،اغلب پی رنگ و کنش داستانی قوی ای دارند.مخاطبان این ژانر،می تونند ھم نوجوان باشند ھم 

جوان. ھم مرد و ھم زن!بستھ بھ زیر گروه ژانر و میزان خشونتش،مخاطبین ممکنھ بیشتر،زن باشند یا مرد.شروع بھ کار 

6


در این ژانر،ممکنھ چندان آسون نباشھ.اما اگر سرشار از ایده ھای نو و خلاقانھ ھستید،و بھ دنبال آزادی ای ھستید تا،سبک 

و مسیر خاصی برای خودتون خلق کنید،این ژانر بھترین گزینھ برای شماست!از مشھورترین نویسندگان ژانر مھیج،می 

شھ بھ تام کلنسی،جان گریشام و حتی آرتور کانن دویل (خالق رمانھای شرلوک ھلمز) اشاره کرد.

ژانر رمز آلود/جنایی:

این ژانر،در خط و خطوط کلی اش شباھت زیادی بھ ژانر مھیج داره.تمامی زیر گروه ھای ژانر مھیج، می تونند بھ 

عنوان زیر گروه ھای ژانر رمز آلود ھم بھ کار برند.اما با یک تفاوت مھم: خواننده،نباید تا آخر داستان بھ ھویت شخصیت 

منفی داستان پی ببره. اکثرا،این ژانر شامل حل معماھایی جنایی (حتی تاریخی، ذھنی،علمی و...) می شھ کھ در طول 

داستان باید حل بشند.درست مثل ژانر مھیج،شما می تونید از پی رنگی پیچیده، دنیای داستانی خاص و شخصیت ھای پر 

رنگ، و سبکی عجیب،استفاده کنید!مھم ترین نویسنده ھای این ژانر:سیدنی شلدون،آگاتا کریستی و دن براون.

ژانر علمی تخیلی و خیال انگیز:

در حقیقت،این دو ژانر ھم،بسیار بھ ھم شباھت دارند.با این تفاوت کھ در داستانھای علمی-تخیلی، از قوانین علمی ھم در 

پی رنگ داستان استفاده می شھ و پیچیدگی خاصی در اونھا وجود داره و معمولا،تحقیقات وسیعی می طلبند.و اما در 

مورد داستانھای خیال انگیز!این ژانر،قدیمی ترین ژانر داستانی در تمام دنیاست. در این ژانر،حتی اجازه دارید دنیای بھ 

کل جدیدی خلق کنید!نویسنده ھای موفقی ھم در این ژانر وجود دارند:جی کی رولینگ،دارن  شان،جی آر تالکین، استفنی 

مایر و... در ژانر علمی تخیلی ھم،ژول ورن و آرتور سی کلارک سرآمد ھستند.اگر ایده ھای عجیب،تخیل قوی،اطلاعات 

علمی خوب و ذھن خلاقی دارید،این ژانر رو انتخاب کنید.بیشترین فروش،شھرت و البتھ کسب درآمد،شامل رمانھایی از 

این ژانره کھ مخاطبین شون بیشتر نوجوانھا ھستند!کنش عالی،توصیف خوب و البتھ،دنیای داستانی بسیار جذاب،از مھم 

ترین عناصر نوشتن اینگونھ داستانھا ھستند.

ژانر ترسناک:

درون مایھ و ھدف این داستانھا،ایجاد یک حس ترس قوی در خواننده و شخصیت اصلی داستان،و سپس،بھ نحوی بر 

طرف کردن اون ترسھ.در اینجا ھم،داشتن یک پی رنگ و ساختار داستانی قوی نقشی تعیین کننده داره.کنش داستانی و 

توصیفات شما ھم می تونھ واقعا روی جذابیت کتاب اثر بذاره.البتھ،داشتن تجربھ ی ترس از چیزی،قطعا می تونھ بھ شما 

کمک کنھ تا توصیفاتتون واقعی تر جلوه کنھ.توانایی شما در خلق یک تجربھ ی حسی قوی (ترس)،مھم ترین عامل تعیین 

کننده ی میزان موفقیت شماست.بھ ھمھ ی کسانی کھ می خوان در ژانر وحشت بنویسند،توصیھ می کنیم رمانھای استفان 

کینگ رو حتما بخونند!

ژانر ادبی/عمومی:

اگر نتونید یک رمان رو در ھیچ کدوم از ژانرھای بالا قرار بدید،احتمالا رمان شما عمومی یا ادبی محسوب می شھ.این 

رمانھا،بر اساس شخصیت ھا و بیان داستان جلو می رن.البتھ،شما می تونید رمانھایی ادبی-عاشقانھ،ادبی-رمزآلود،تاریخی 

و ...ھم بنویسید.اما ھمھ ی اونھا،رمان ادبی خواھند بود.در این ژانر،اینکھ بھ اندازه ی کافی خوب باشید،شما رو بھ ھیچ 

جایی نمی رسونھ.باید عالی باشید، و حتی،در این صورت ھم ممکنھ فروش و یا شھرت چندانی پیدا نکنید.اما،اگر نوشتن 

در این ژانر رو دوست دارید،ممکنھ اون رو بھ لحاظ ھنری قانع کننده بدونید.بسیاری از رمانھا و نویسنده ھای مشھور 

جھان،از جملھ خیلی از آثار کلاسیک و امروزی،متعلق بھ ژانر ادبی ھستند:تولستوی ،ھمینگوی،  وولف،دیکنز، فیتس 

جرالد،کوئلیو و...  بسیار خب!ھر ژانری رو کھ انتخاب می کنید...امیدوارم در اون،موفق باشید و بدرخشید!

7

. تعریف کردن مخاطب ایده آل

نویسندگان عزیز،کتابخون ھایی کھ قصد دارند نویسنده بشند و بالاخره،ھمھ ی اونھایی کھ بھ نوشتن علاقھ دارند...

حالا،می خوایم بھ شما یاد بدیم کھ چطور،مخاطب،یا ھمون خواننده ھای ایده آل تون رو پیدا کنید...اول از ھمھ،اجازه بدید 

نکتھ ی مھمی رو با شما در میون بذارم.در دنیا،ھزاران ھزار نویسنده ی تازه کار،در وضعیتی مشابھ من و شما وجود 

داره!ھمھ ی اونھا ھم آرزو دارند کھ کتابی،با اسم خودشون چاپ کنند.این وسط،ناشرھا،فقط بھترین بھترین ھا رو انتخاب 

می کنند...

ناشرھا،بھ ھیچ وجھ برای یک نویسنده ی تازه کار،اون قدر وقت ندارند تا بشینند و خواننده ھای مورد نظر اون نویسنده 

رو پیدا کنند تا بفھمند کھ کتابھاش برای چھ کسانی نوشتھ شده و نظر اونھا رو جلب کنند...نھ؛ این، شما ھستید کھ باید 

خواننده ھای بھ خصوص تون رو پیدا کنید!اما چطور...؟سعی کنید،بھ این قبیل سوالات جواب بدید!راحت باشید،کاغذ و 

مدادی بردارید و ھرچیزی کھ درباره ی خواننده ی ایده آل تون بھ ذھنتون می رسھ،بنویسید!

- خواننده ھای شما،درباره ی دنیا چھ فکری می کنند؟اونھا دنیا رو زیبا می پندارند،یا زشت؟شگفت انگیز یا خستھ 

کننده؟سخت و طاقت فرسا؟یا شاید ھم دنیا جایی یھ کھ توش خوش می گذرونند؟

- خواننده ھای شما مذھبی ھستند یا نھ؟خدا برای اونھا چھ مفھومی داره؟یھودی ھستند،مسیحی یا مسلمان؟ یا شاید ھم 

بودایی ھستند یا بھ مذھبی خاص،ایمان دارند؟

- تا چھ حد اھل سیاست ھستند؟چپ گرا ھستند یا راست گرا؟محافظھ کارند یا آزادی خواه؟جنگ طلب ھستند یا صلح 

جو؟یا شاید ھم سناتورھای کھنھ کار بازنشستھ ھستند؟

- عشق برای اونھا چیھ؟عشق در زندگی اونھا چھ نقشی داره؟با بیان کردن عشقشون راحت ھستند یا نھ؟

- تحصیل کرده اند یا نھ؟تا چھ حد بھ مطالعھ علاقھ دارند؟

- ھنر در زندگی اون ھا چھ نقشی داره؟فلسفھ چطور؟آیا اونھا دانشمندند،یا مخالف با علم؟تا چھ حد آدم ھای وطن دوستی 

ھستند؟متعلق بھ کدوم کشورند؟سرگرمی ھاشون چیھ؟آیا از چیزھای متنوعی لذت می برند یا فقط بھ کارھای محدودی 

علاقھ دارند؟

- خواننده ھای شما زن ھستند یا مرد؟بھ مدرنیزه اعتقاد دارند،یا سنت؟ترسو ھستند یا شجاع؟از چھ چیزھایی در زندگی 

روزمره شون،خوششون می آد و از چھ چیزھایی ناراضیند؟صبور و قوی ھستند،یا اینکھ مدام نق می زنند؟!از حمام 

گرفتن زیر آفتاب بیشتر لذت می برند،یا کوھنوردی؟شخصیت گرمی دارند،یا ساکت و سرد ھستند؟چھ سن و سالی 

دارند؟ازدواج کرده اند یا نھ؟بچھ دارند یا نھ؟ظاھرشون چھ شکلیھ؟باھوشند؟ خنده ر و؟ابلھ؟ترسو؟رفیق  باز؟شاید ھم بھ 

کلی منزوی؟یا اینکھ اجتماعی ھستند؟

ھمھ ی اینھا،سوالاتی بود کھ می تونھ بھ شما کمک کنھ تا خواننده ی مورد نظرتون رو پیدا کنید.حتی می تونھ کمک کنھ 

کھ شما ژانر مورد نظرتون رو ھم پیدا کنید...برای مثال،اگھ شما از خواننده ھای باھوش، جوان و تیزی خوشتون می آد 

کھ دنبال اطلاعات علمی باشند،شاید بخواید علمی تخیلی و رمز آلود بنویسید.اگھ اونھا عاشق پیشھ و احساساتی باشند،می 

تونید رمانھای عاشقانھ ای بنویسید کھ اشک اونھا رو جاری کنھ! ژانر الھام بخش و عمومی ھم، مناسب آدم ھایی 

معتقد،فیلسوف و مذھبی ھست.بالاخره اگر اونھا آدم ھایی شجاع و جسور باشند،ممکنھ ژانر جنایی و ترسناک براشون 

مناسب باشھ...!خب،خب...این ھم از این.لطفا این تمرین رو جدی بگیرید.نوشتن خصوصیات خواننده ی ایده آل 

تون،ممکنھ در وھلھ ی اول بھ نظرتون احمقانھ بیاد.اما،موقعی کھ می نویسید،می تونھ شما رو از سردرگمی نجات بده!و 

می تونھ کمکتون کنھ بفھمید کھ،بھ این آدم ھای خاص،چھ طور پیام داستانتون رو منتقل کنید!

8

الگوھای نوشتاری

با شما ھستیم،تا چند الگو،برای نوشتن داستان بھ شما یاد بدیم.الگوھایی کھ صرفا برای ساماندھی و نظم دادن بھ کار شما 

بھ وجود اومده اند و حاصل کار صدھا نویسنده،از سرتاسر جھان ھستند!منظور ما از الگوھای نوشتاری،روشی یھ کھ 

شما انتخاب می کنید تا پیش نویس اولیھ ی داستانتون رو بنویسید!اون ھم بھ ساده ترین،سریع ترین و مزخرف ترین شیوه 

ی ممکن.ھمیشھ وقت دارید کھ داستانتون رو ویرایش کنید،اما ھمیشھ وقت ندارید کھ اون رو بنویسید!پس،با ما باشید و 

ببینید الگوھای نوشتاری چی ھستند!

الگوھای خلاقانھ: بررسی شیوه ھای گوناگون 

1 .غریزی: فقط ھمینطور بی وقفھ- بدون برنامھ ریزی و ویرایش- بنویسید!

2 .ویرایش ھمزمان: بدون برنامھ ریزی بنویسید اما، موقع نوشتن،مطالب رو تا حدودی ویرایش کنید!

3 .دانھ برفی: یھ طرح کلی از داستانتون آماده کنید و شروع بھ نوشتن کنید و ھمزمان،طرح داستان رو ھم بھ آرومی 

تغییر بدید و بھتر کنید!

4 .طرح جامع: قبل از اینکھ حتی یک کلمھ بنویسید،یک طرح کامل از داستانتون بھ ھمراه ھمھ ی جزییاتش آماده کنید و 

بدون اینکھ اون رو تغییر بدید،شروع بھ نوشتن کنید.

راستی!این نکتھ رو ھم بدونید کھ،ممکنھ طرح ھا و الگوھای نوشتن مختلفی،در دنیا وجود داشتھ باشھ.اما این چھار 

روش،از بھترین و پر طرفدارترین روش ھا ھستند.ھر نویسنده ای ھم،بستھ بھ ذوق و استعدادش،روشی رو انتخاب می 

کنھ کھ با بقیھ نویسنده ھا متفاوتھ.ھمھ ی این روش ھا می تونند درست و اصولی باشند و انتخاب شما،کاملا بستگی بھ 

خودتون داره.اگر تازه کار ھستید،بھ شما توصیھ می کنم کھ ھمھ ی این راه ھا رو،در داستان ھای متفاوت،پیاده کنید و 

ببینید،کدوم روش برای شما بھترینھ!

" الگوی نوشتن غریزی":

اکثر نویسنده ھای تازه کار،این طور می نویسند:غریزی. اون ھا بی وقفھ تایپ می کنند و ھرچیزی کھ بھ ذھن شون می 

رسھ رو می نویسند.بدون توجھ بھ اینکھ در آینده قراره چھ اتفاقی برای شخصیت ھای داستان بیفتھ!معمولا،در پایان،داستان 

اونھا رو غافل گیر می کنھ.بھ ھمین دلیلھ کھ نویسنده ھای تازه کار از این روش لذت می برند!اما،شما کھ نمی خواید پیش 

نویس پر از عیب و ایرادتون رو چاپ کنید،بلھ؟برای ھمینھ کھ بعد از اتمام داستان،باید اون رو ویرایش کنید.اون ھم نھ 

فقط ویرایش نگارشی...بلکھ ویرایش شخصیت ھا،پی رنگ داستان و سبک و ساختار داستانی و... مثل اینکھ این روش 

اونقدرھا ھم آسون نیست،ھمم؟اما کاملا بھ شما بستگی داره کھ انتخابش بکیند یا نھ.یکی از مشھور ترین نویسنده ھایی کھ 

بھ این روش می نویسند ھم،استفان کینگ،نویسنده ی مشھور در ژانر وحشتھ!

" نوشتن و ویرایش ھم زمان":

فرق این،با الگوی قبلی اینھ کھ شما،کمی می نویسید،بعد ھم کمی ویرایش می کنید و سپس می رید بھ سراغ بخش 

بعدی...در انتھا ھم،باید دوباره داستان رو ویرایش کنید،اما کار بسیار ساده تر و سریع تر از حالت قبلھ.ایرادش ھم اینھ 

کھ ممکنھ خشکی قلم بگیرید؛یعنی نتونید بنویسید!از نویسنده ھای مشھور این روش:دین کنتز.

"الگوی دانھ برفی":

قبل از شروع،باید بھتون بگم کھ من ھم از ھمین روش استفاده می کنم!البتھ،اکثر نویسنده ھا در الگوی نوشتن شون یھ 

سیر تکاملی دارند:اول غریزی می نویسند.بعد،کم کم ویرایشش ھم می کنند.بعدا یاد می گیرند کھ یک طرح کلی ھم 

بنویسند...کھ این کار،ھمون الگوی دانھ برفی یھ. این طرح کلی،شامل چیزھایی می شھ کھ بعدا قراره در داستان استفاده 

بشھ و حتی،چیزھایی ھم ھست کھ ھرگز در داستانتون استفاده نخواھند شد.چیزھایی کھ حذف می شن،عوض می شن و 

یا،فھمیدن شون رو بھ ھوش خواننده ھاتون واگذار می کنید!

9


منظور از دانھ برفی ھم،این بوده کھ شما از مرکز و ھستھ اصلی داستانی کھ توی ذھنت تونھ شروع می کنیدوبعد،اون 

رو بسط و گسترش می دید!شما در این الگو،بھ صورت کلی شخصیت ھا تون رو تعریف می کنید و براشون تاریخ چھ 

و پیش زمینھ می نویسید،اھداف و ارزش و انگیزه ھای شخصیت ھا تون رو می نویسید؛ساختار داستانی و درون مایھ 

اش رو تا حدی تعیین می کنید و در مورد دنیای داستانی،اتفاقات و چیزھایی کھ لازم می دونید،تحقیق می کنید! اما،تمام 

جزئیات رو آماده نمی کنید،بلکھ فقط یک طرح ناقص می نویسید و بعد،شروع بھ نوشتن داستان تون می کنید!بھ ھمین 

سادگی.

ولی،ایراد این الگوی نوشتاری اینھ کھ ممکنھ دچار این توھم بشید کھ طرح ناقصی کھ برای داستانتون ریختھ

 اید،کافیھ!!!اما اینطور نیست،اگر ھم زمان با نوشتن داستان،اون رو ویرایش ساختاری نکنید،بعدا باید بھ اصلاحات 

عظیمی تن بدید کھ شاید،باز ھم داستان رو بھ جایی کھ از ابتدا در نظر داشتید،نرسونند...بھتره،ھر از چند گاھی طرح

داستانتون رو بررسی کنید و ببینید کھ: از پی رنگ داستانتون منحرف نشده اید؟شخصیت ھا رو بھ زور،در جھتی کھ 

می خواستید،ھل ندادید؟!پیام داستانتون ھمونیھ کھ مد نظر داشتید؟خب... نویسنده ھمین کتاب ھم،از ھمین روش استفاده 

کرده و خالق ھمین روش ھم ھست.در این سایت،می تونید چیزھای بیشتری ازش یاد بگیرید:

http://www.advancedfictionwriting.com

"طرح جامع":

این طرح،دو فرق اساسی با الگوی دانھ برفی داره:اولا اینکھ،بعد از اتمام نوشتن طرح جامع،شما دیگھ نمی تونید تغییرش 

بدید.و باید بھ اون وفادار بمونید،یعنی باید انقدر روش کار کنید تا دیگھ نیاز بھ تغییرش نباشھ! دوم ھم اینکھ،طرح 

جامع،گسترده و کاملھ.شما باید تمام جزئیات رو در اون بیارید،منتھا خلاصھ تر...مثل اینکھ نسخھ خلاصھ شده ی یک 

رمان چھارصد صفحھ ای رو بنویسید؛مثلا حدود پنجاه صفحھ اش کنید!!! باید تمام اتفاقات داستان،ماجراھا و رفتار 

شخصیت ھا و ساختار داستانی تون رو خلاصھ کنید.کار خیلی سختیھ اما می تونھ اطمینان بخش باشھ و بھ شما کمک 

کنھ تا پیش نویس اولیھ تون رو بسیار سریع تر بنویسید،ویراست کنید و بھ چاپ برسونید!

ایراد این روش ھم اینھ کھ ممکنھ داستانتون بیش از حد پی رنگ محور بشھ و شخصیت ھاتون کسل کننده و دو بعدی 

باشند...و ممکنھ،با دونستن پایان داستان،دیگھ انگیزه ای برای نوشتنش نداشتھ باشید...خب،از معروف ترین نویسنده ھای 

ُ این الگو: رابرت 

دلم. ُ ل

10

. زاویھ ی دید

بریم بھ سمت این قسمت از آموزش تکنیک ھای نویسندگی مون:زاویھ ی دید!!! حتما ھمگی شما این کلمھ رو شنیده 

اید.ھرچند،تعریف و مفھوم زاویھ ی دید دقیقا این نیست،اما مثل عدسی یھ دوربینھ کھ ھرچیزی رو کھ در داستانتون رخ 

می ده،با یک قالب مشخص و بھ خصوص،ضبط می کنھ و خواننده،وقتی داره داستان شما رو می خونھ،بھ کمک ھمین 

دوربینھ کھ با داستان،ارتباط برقرار می کنھ.

انتخاب زاویھ ی دید،بسیار مھمھ!اگر برای داستان تون زاویھ دید کسل کننده و غلطی انتخاب کنید،داستان شما بھ فاجعھ 

ای جھانی تبدیل می شھ!و اگر این فاجعھ ی جھانی،با زاویھ ی دید صحیح نوشتھ بشھ می تونھ برنده جایزه ی نوبل ھم 

بشھ!علاوه بر زاویھ ی دید،انتخاب زمان روایت داستان ھم مھمھ!منظورمون از زمان ھم این نیست کھ داستان شما،در 

زمان حال اتفاق افتاده یا قرن ششم پیش از میلاد مسیح!!!نھ،منظور ما اینھ کھ،جملات و افعال داستان شما،با زمان گذشتھ 

نوشتھ شده اند یا حال! (ماضی یا مضارع!!!)

نکتھ بعدی ھم، انتخاب شخصیتی مشرف برای داستانتونھ.لااقل،برای ھر صحنھ،معمولا باید یک شخصیت مشرف 

جداگانھ انتخاب کنید؛یعنی،باید یک شخصیت انتخاب کنید تا خواننده،وقایع داستان رو از ذھن اون ببینھ.مثل این می مونھ 

کھ اون عدسی دوربین،چشمھا و ذھنیت شخصیت مشرف شما باشھ!علاوه بر این،داستان شما بھ یک راوی ھم احتیاج 

داره.راوی،کسی یھ کھ داستان رو روایت می کنھ.این،می تونھ شخصیت مشرف شما،خود شما و یا...باشھ.در ادامھ، 

جدولی از زوایای دید و ویژگی ھای ھرکدوم از اونھا،براتون آماده کرده ایم:

زاویھ ی دید توصیف شخصیت مشرف راوی

از درون ذھن شخصیت مشرف بنویسید و اول شخص

ضمیر من را بھ کار ببرید.

یک نفر

(مثلا،نقش اول)

شخصیتی

در داستان

از درون ذھن شخصیت مشرف بنویسید و سوم شخص

ضمیر او را بھ کار ببرید.

یک نفر

نویسنده (مثلا،نقش اول)

سوم شخص بی 

طرف

از درون ذھن شخصیت محوری بنویسید و از 

ضمیر او استفاده کنید.

ھیچ کس (اجازه رفتن بھ ذھن ھیچ 

نویسنده شخصیتی را ندارید.)

از درون ذھن چند شخصیت حاضر در یک جھنده بین چند نفر

چند نفر نویسنده صحنھ بنویسید و از ضمیر او استفاده کنید.

دانای کل

از درون یا بیرون ذھن چند شخصیت و از دید 

کسی بنویسید کھ چیزھایی می داند کھ شخصیت 

ھای داستان نمی دانند.

چند نفر نویسنده

از درون ذھن شخصیت مشرف بنویسید و از دوم شخص

یک نفر نویسنده ضمیر تو استفاده کنید.

یک سری نکات اضافھ در کتاب ھست،کھ ما قادر نیستیم تموم اون ھا رو برای شما ذکر کنیم.بھتره کتاب رو بخونید!بھ 

علاوه،این کتاب ھم کامل نیست.دانش نویسندگی،از سالھا تلاش،مطالعھ و تفکر روی خود نویسندگی،و خوندن کتاب ھای 

مختلف از ژانرھا و نویسنده ھای مختلف بھ دست می آد.نویسندگی حتی بیش از ھر حرفھ ی دیگھ،کار و تلاش و مسئولیت 

پذیری لازم داره!

بھتره کھ اول،نکاتی رو راجع بھ زاویھ ی دید دانای کل،جھنده و دوم شخص،بھتون متذکر بشم.اول از ھمھ،ھمونطور کھ 

ھمگی می دونیم،استفاده از زاویھ ی دانای کل،بسیار قدیمی شده و منتقدھا و خواننده ھا، کمتر اون رو می پسندند!البتھ،دلیل 

نمی شھ کھ ھرچیزی کھ منسوخ شده باشھ،بد باشھ!این نوع زاویھ ی دید،برای نوشتن یک رمان عاشقانھ ی کلاسیک و 

حتی تاریخی یا ادبی،می تونھ واقعا مفید باشھ.کما اینکھ،اکثر رمان ھای کلاسیک ھم از زاویھ دید دانای کل استفاده می 

کنند.مثلا،بی نوایان،نوشتھ ی ویکتور ھوگو.کھ ھم کلاسیکھ،ھم عاشقانھ ست و ھم ادبی!

11

زاویھ ی جھنده،در حال حاضر بیشتر از گذشتھ ھا استفاده داره.البتھ،کتابھای قدیمی ھم،مثل غرور و تعصب،ھستند کھ 

از این زاویھ ی دید استفاده کرده باشند!بزرگترین ایراد این زاویھ ی دید،اینھ کھ ممکنھ نتونید بھ بھترین وجھ،احساسات 

رو بھ خواننده منتقل کنید.خواننده نمی تونھ با شخصیت ھای شما ھمذات پنداری کنھ و بنابراین،احتمال داره کھ کتاب شما 

رو نیمھ کاره رھا کنھ، چون براش حوصلھ سر بر بوده!یادتون نره کھ ھدف عمده از رمان نویسی ،سرگرم شدن و اعطای 

یک تجربھ ی حسی قوی یھ!

در مورد زاویھ ی دید دوم شخص...این یکی،واقعا جدیده.گرچھ بھ نظر جذاب می آد،اما بیشتر بھ کار یک داستان کوتاه 

ادبی می خوره تا یھ رمان بلند.چرا کھ استفاده از ضمیر تو،حس عجیبی داره و بعد از مدتی،حسابی خستھ کننده می 

شھ!(یکی از نویسنده ھای این زاویھ دید :جی.مک.اینرنی ؛داستان چراغ ھای درخشان،شھر بزرگ.) پس،بھترین گزینھ 

ھای در دسترس،زاویھ دید اول شخص،زاویھ دید سوم شخص معمولی و سوم شخص بی طرف ھستند!

نکات دیگری ھم ھست...برای مثال،فیلم خون آشامی گرگ و میش رو در نظر بگیرید !کتاب اول این مجموعھ داستان،از 

زاویھ ی دید اول شخص و از دید بلا نوشتھ شده.بھ علت استقبال زیاد از این داستان،خانم مایر تصمیم گرفت تا کتاب 

رو، یک بار دیگھ،و این بار از زبان ادوارد بنویسھ !(ھرچند کتاب،بنا بھ دلایلی نصفھ موند و فقط پی دی اف اش ھست!)

کتاب قدیمی،خوب بود.اما داستانی کھ از دید ادوارد نوشتھ شد، فوق العاده بود !داستان واقعا ادبی تر و عاشقانھ تر شده بود 

و بھ شدت روی خواننده ھا اثر مثبت میگذاشت .پس، در نظر داشتھ باشید کھ،کدوم شخصیت رو بھ عنوان شخصیت 

مشرف استفاده می کنید! حتی، باید زمان فعل ھا رو ھم در نظر بگیرید :حال ،گذشتھ، یا آینده.انتخاب با شماست!

12

معرفی عناصر داستان

عناصر سازنده ی داستان،اجزایی نامرئی ولی حیاتی ھستند کھ،پیکره و بدنھ ی اصلی داستان شما رو تشکیل می دن.ھیچ 

وقت،بھ طور مستقیم در داستان تون بھ نوشتن درباره ی این اجزا نمی پردازید،بلکھ فقط داستان رو می نویسید و بھ 

خواننده نشون می دید،اون ھم در قالب یک سری اتفاقات!این عناصر،ماورای داستان شما شکل می گیرند.در واقع،منتقدھا 

ھم با کمک ھمین عناصر ھست کھ می تونند داستان رو ارزیابی کنند! خب!!! عناصر اصلی داستان،پنج دستھ ھستند:

1 .دنیای داستانی (کھ بھش صحنھ/محیط ھم می گیم!)

2 .شخصیت ھا (افرادی کھ در داستان حضور دارند.)

3 .درون مایھ (محتوا و پیام داستان شما!)

4 .پی رنگ (ساختار داستان، و بیشتر!)

5 .سبک (حالتی از نگارش و بازی با کلمات،کھ بھ جملھ ھا آوای خاصی می بخشھ.)

این جلسھ،ما بھ معرفی مختصر و مفید دنیای داستانی ،شخصیت ھا و درون مایھ میپردازیم .جلسھ ی بعد ھم پی رنگ و 

سبک رو معرفی می کنیم و سپس ،بھ طور جداگانھ و گسترده تر ھمھ ی اینھا رو یادتون می دیم!

دنیای داستانی

بھ طور خیلی خلاصھ،بھ دنیایی کھ داستان شما،در اون اتفاق می افتھ،دنیای داستانی می گیم.این دنیا،می تونھ ھمین دنیایی 

باشھ کھ می شناسیم،یا حتی در زمان آینده یا گذشتھ رخ بده،یا می تونھ قصر پیشرفتھ ی اورھاد ھا روی سیاره ونوس

باشھ!و یا می تونھ دنیایی ناشناختھ،بر آمده از تخیل شما باشھ.حتی تر!می تونید از دید یک آدم خاص،ھمین دنیای بھ 

ظاھر معمولی رو توصیف کنید.(در دو جلسھ بعد،بھ طور کامل راجع بھش صحبت می کنیم!و مثال ھایی ھم خواھیم 

داشت،و تمرین ھایی برای شما.)

شخصیت ھا

ھمھ ی افرادی کھ،حتی در یک صحنھ ی کوتاه،از داستان حضور دارند،شخصیت ھای اون داستان ھستند. شخصیت ھا 

می تونند تماما برگرفتھ از دنیای واقعی باشند،می تونند شبیھ به یک آدم خاص باشند و ممکنھ کاملا فرضی و تخیلی 

باشند.لزومی نداره کھ تمام شخصیت ھای شما انسان باشند!یا وجود خارجی داشتھ باشند.بعدا راجع بھ این موضوع 

مھم،بیشتر صحبت می کنیم!

درون مایھ

بھ مفھوم،پیام و چیزی کھ مدنظر نویسنده ست و می خواد حتما اون رو بھ خواننده ھاش انتقال بده،درون مایھ می گیم.در 

مورد درون مایھ،باید بگم کھ نویسنده ھا،خواننده ھا و منتقد ھا،دو دستھ ھستند.دستھ ی اول نویسنده ھا و منتقد ھا و خواننده 

ھایی ھستند کھ،فکر می کنند لزومی نداره کھ ھمھ ی داستان ھا،حتما درون مایھ ھم داشتھ باشند!دستھ ی دوم ھم اون 

ھایی ھستند کھ معتقدند،نویسنده بھ خاطر رسوندن اون پیام خاصھ کھ داستان رو می نویسھ!و برای ھر داستانی ھم درون 

مایه  ای لازمھ.نمی دونم کھ شما جزو کدوم دستھ ھستید!اما،فقط می تونم بگم کاربرد درون مایه مثل نمک غذاست.وجودش 

لازمه . اما بھ میزان کم! اگه نباشھ داستان بی روح و بی نمک می شھ و اگھ بخواید ،فقط به  ھدف رسوندن پیامی 

خاص ،داستان بنویسید ،داستان ھاتون به  موعظه شبیه می شھ! !!باید در حد اعتدال بھ کارش ببرید !و بھ طور پنھانی.

پی رنگ

پی رنگ،مجموعه ای از اعمال،گفته ھا و اتفاقات ھست که شخصیت ھای داستان،با انجام اون ھا داستان رو بھ پیش می 

برند...بھتر بگیم ،پی رنگ،ھمون ساختار داستان شماست!شما باید این اعمال،گفته ھا (حتی ناگفته ھا!) و اتفاقات رو به  

دقت انتخاب کنید؛اون ھم به منظور رسوندن پیامتون و پیش بردن داستان !در رمان شما ،ھیچ چیز، ھمینطوری اتفاق نمی افته 

13

!بلکھ این حوادث،"از پیش تعیین شده" اند و باید "واقعی" به نظر برسند!!! فقط در این صورته کھ خواننده ،با شخصیت 

ھا و داستان شما، ھم ذات پنداری می کنه.

پی رنگ،شامل سه لایه ست: اولین  لایه ، لایه ی،  میانی و زیرین ترین لایه  ی پی رنگ!

اولین لایه ، خط داستانی و ساختار سه پرده ای داستان شماست.

لایه ی میانی، خلاصه  ی داستان و فھرست صحنه ھا است.

و لایه ی زیرین، چیزی نیست به جز ھفت ابزار اصلی نوشتن داستان! (جلسه ی اول و دوم).

حالا، می پردازیم به تعریف مختصر اجزای این لایه ھا:

خط داستانی: جمله ای کوتاھه که  ماجرای داستان رو به طور خلاصه  ،توصیف می کنه!

ساختار سه پرده ای: مثل پرده ھای نمایشنامه داستان رو به سه قسمت (چھار اتفاق مھم) تقسیم می کنھ.

خلاصھ ی داستان: معمولا خلاصھ ای چند صفحھ ای و گزارش مانند،از اتفاق ھای داستانھ.

فھرست صحنھ ھا: لیستی از تمام اتفاق ھای داستان، بھ صورت مختصر و مفیده! (بھ ترتیب رخ دادن).

یادآوری: ھفت ابزار اصلی نوشتن داستان عبارت اند از: گفت و گو،توصیف،کنش داستانی،فلش بک ،چکیده ی

روایی،تک گویی درونی و احساسات درونی.

سبک

 بھ عنوان یک نویسنده،شما راه منحصر بھ فردی خواھید داشت برای ابراز خودتون در داستان!این راه در بازی با 

کلمات،شوخی،صدا و لحن و ذھنیت شخصیت ھا و... رو شامل می شھ.ما بھ این راه، سبک می گیم. سبک می تونھ 

ساده،پیچیده،یک نواخت یا متغیر،عاطفی یا متفکرانھ باشھ!شما،سبک رو در طول مسیر نویسندگی و پس از سالھا کار 

حرفھ ای! پیدا خواھید کرد.سبک، چیزی یھ کھ بھ آرومی در طول زمان تکامل پیدا می کنھ و مسیر ھنری اون نویسنده 

رو نشون می ده.نکتھ ی مھم ،مطالعه ی سبک نویسنده ھای مختلف در ژانر مورد علاقھ تونه .چون سبک،عمیقا بھ ژانر 

وابستھ ست !اما، "ھرگز" از سبک دیگران تقلید نکنید !شما قراره خودتون باشید نھ دن براون،آستن، شلدون و...! اگه شما 

خودتون نباشید ،پس چھ کسی قراره "شما" باشھ؟ !   یادتون نره کھ سبک،اوج ھنر یک نویسنده ست.و ھرگز بھ آسونی بھ 

دست نمی آد...!

14


دنیای داستانی

ھر داستانی،در جھان خودش اتفاق می افتھ کھ خالقش ،نویسنده ی اون اثره! این جھان،جزیی از یک جھان بزرگتر 

نیست. بلکھ یک دنیای منحصر بھ فرده !  و تنھا جھان موجود.(مگر اینکھ بخواید راجع بھ جھان ھای موازی بنویسید!در 

این صورت،ھمھ ی اون ھا،تنھا یک جھان حساب خواھند شد و ھمھ شون با ھم،دنیای داستانی شما ھستند!!!) گرچھ ،شما 

خالق اون دنیای داستانی ھستید، اما معنی اش این نیست کھ ھر اتفاقی، مجازه کھ توی دنیای شما رخ بده!داستان باید نظم 

و منطق داشتھ باشھ.

بھ طور کلی 3    ،سه  قانون اساسی! برای ساختن دنیای داستانی وجود داره:

اول اینکھ، دنیای شما باید تابع قوانین علمی خاصی باشھ.حتی اگر بعضی از قوانین رو از خودتون ابداع کنید،باز ھم باید 

بعضی از اونھا حقیقی باشند!!! دوم اینکھ، دنیای شما باید از چند تا گروه تشکیل شده باشھ کھ با ھم در ارتباط 

باشند. یعنی،بعضی از اونھا ضد ھم و بعضی از اونھا ھم با ھم دوست باشند.سوم اینکھ،این دنیا باید قابلیت ایجاد کشمکش 

  رو داشتھ باشھ!چون داستان بدون کشمکش بھ وجود نمی آد.دنیای داستانی شما ھم بھ خوبی احتیاج داره وھم بھ بدی!

اما!برای بھ وجود آوردن این سه  عامل،چھ کاری می تونیم انجام بدیم؟ بھ طور خلاصھ،این ھا عواملی ھستند کھ در 

ساختن و بھبود بخشیدن بھ دنیای شما،نقش دارند:

توصیف: گفتیم کھ توصیف،شرح دادن و بھ تصویر کشیدن یک اتفاق،صحنھ یا... در داستانھ.ممکنھ بخواید دنیای داستانی 

تون رو،وقتی شخصیت مشرف برای اولین بار بھ اونجا وارد می شھ،توصیف کنید.ممکنھ بخواید از دید راوی،پیرمرد 

  ژنده پوشی رو توصیف کنید کھ بچھ ھا بھش سنگ می زنند.ممکنھ بخواید دعوای یھ پسربچھ با یک دار و دستھ ی اوباش 

رو توصیف کنید،یا حتی یک کوه آتشفشان!

اما این توصیف باید پویا و زنده باشھ ؛مثل این باشھ کھ انگار ،کتاب نمی خونید ،بلکھ دارید یک فیلم می بینید! ضمنا، باید 

بھ دلیل "خاصی" و از روی قصد، اون صحنھ رو توصیف کنید.در توصیف شما باید کنش و زمان وجود داشتھ باشھ .مثل 

این می مونھ کھ بخواید، قصر اورھاد ھا رو از دید یک گروه زمینی خل وچل !توصیف کنید.یا،علاوه بر ظاھر،برق 

شیطانی چشمھای پیرمرد رو توصیف کنید تا خواننده بفھمھ کھ در زیر این ظاھر،  خبریھ !و وقتی فھمید اون پیرمرد، رییس 

یک باند مافیایی یھ ،احساس "مسخره شدن" نکنھ !ممکنھ بخواید با دار و دعوای پسربچھ ،شخصیت شجاعش رو نشون 

بدید!یا با فوران آتشفشان در یک جزیره ی توریستی درست وسط اقیانوس اطلس،ترس تو دل خواننده ھا بندازید! اون ھم 

با نشون دادن جزییات حسی و فیزیکی شخصیت مشرف...مثل عرق ریختن،نفس نفس زدن،پلک زدن، دویدن،ضربان 

قلبش !حتی سیخ شدن موھاش!

انگیزه: ھر یک از شخصیت ھای داستان شما،فردی با سلیقھ ھا و علاقھ ھای منحصر بھ فرده...اونھا ھم مثل انسانھا ی 

واقعی،با ھم تفاوت ھا و شباھت ھای زیادی دارند.ھمھ ی اونھا بھ یک اندازه بی شیلھ پیلھ، دورو،  کنجکاو، شکمو،

جسور  ،خسیس ،جذاب ،احمق ،راستگو یا دیوونھ نیستند !این شخصیت ھا از گروه ھای اجتماعی بیرون پریده اند. گروه ھایی 

کھ در تاریخچه ،مذھب ،فرھنگ ،زبان و اعتقادات و...،با ھم شریکند.و ممکنھ این گروه ھا،با گروه ھای دیگھ دشمن 

باشند،دوست باشند یا رفتاری خنثی داشتھ باشند.

ھمھ ی این رفتارھا،از "انگیزه" ھای این گروه ھا ناشی می شھ.خصوصا در مورد مخالفت ھا!

پشت این انگیزه ھم باید یک "دلیل موجھ" وجود داشتھ باشھ.منظورم اینھ کھ دست کم،بھ نظر عامه ی مردم،باید دلیلی 

 منطقی به نظر بیاد،ولو اینکھ از نظر مذھبی یا انسان شناسی یا... غلط باشھ.این دلیل می تونھ، بھ خاطر یک دعوای 

قدیمی قوم و قبیلھ ای،مثلا بر سر تقسیم آب یک رودخونھ بین دو روستای کویری دو طرف رود،رخ بده!!! ممکنھ یک 

دلیل علمی پشتش باشھ:عده ای با انرژی ھستھ ای موافقند وعده ای نھ! یا ممکنھ یک دلیل کاملا ساده یا حتی پیچیده 

باشھ.نکتھ ی مھم دیگھ،توضیح دادن این انگیزه ست:شما باید اون رو بھ کمک ھفت ابزار مختلف نوشتن ،کم کم و بھ راه 

ھای متفاوت !به خورد خواننده بدید تا احساس کسل شدگی نکنھ !ا لبته، این،ھنر داستان نویسی یھ و نوشتن داستانی با انگیزه 

ی قوی ،کھ جذاب باشھ ،بھ تمرین و تجربھ ی کافی نیاز داره!و البتھ تحقیق.در مورد ھمھ ی اجزای داستانتون و فراتر از 

  اون!

15

پیش زمینھ: داستان شما از زمانی شروع می شھ کھ تغییر ایجاد بشھ.ممکنھ تغییر در رفتار یک شخص باشھ،یا مردم 

_ یک محلھ،یا تغییر رفتار دو گروه نسبت بھ ھم یا تغییر در سطح جھانی.این تغییرات،بھ مکان و زمان و شرایط خاصی 

احتیاج داره کھ بھشون می گیم،پیش زمینھ!پیش زمینھ،شامل دو بخشھ:

1 .وضعیت موجود:شرایطی کھ تا بھ حال بر دنیای شما مسلط بوده.

2 .نقطھ ضعف:ھر چیزی کھ باعث بھ ھم خوردن شرایط بشھ و زمینھ رو برا تغییر مساعد کنھ.

ھمھ ی این عوامل،فقط و فقط بھ این دلیل مطرح می شن کھ خواننده بتونھ از دنیای داستانی شما،بھ یک سوال داستانی

برسھ! وشما ،با نوشتن اون رمان،قراره بھ این سوال جواب بدید.معمولا،این سوال راجع بھ شخصیت اصلی داستانھ (نماینده 

ی گروه خاص خودش) و اینکھ آیا موفق می شھ بھ ھدفش برسھ ،یا نھ !سوال داستانی باید ویژگی ھای خاص خودش رو 

داشتھ باشھ:

1 .بی طرف: خواننده (معمولا) باید بدونھ چطور می تونھ بفھمھ،شخصیت داستان موفق شده یا نھ!

2 .ساده: خواننده باید بتونھ موفقیت رو تجسم کنھ.

3 .مھم: خواننده باید باور کنھ کھ سوال داستانی،برای قھرمان داستان اھمیت داره!

4 .دست یافتنی: خواننده باید باور کنھ کھ پاسخ سوال داستانی ممکنھ مثبت باشھ.

5 .دشوار:خواننده باید باور کنھ کھ پاسخ سوال،می تونھ منفی ھم باشھ!

16

درونمایھ

درونمایھ،مفھوم و پیام داستان شماست کھ می تونھ ساده،مبھم،اغراق آمیز،پیچیده،درست یا نادرست باشھ.این موضوع 

کاملا بستگی بھ شما داره.ممکنھ درونمایھ،پیام اخلاقی داستان شما باشھ و حتی ممکنھ دیدگاه و فلسفھ ی شما از زندگی 

باشھ.. .کاربرد درون مایھ در داستان ،بھ نحوی خاص انجام می گیره.درست مثل چاشنی غذا...باید با داستان مخلوط شده 

باشھ.

بھ این معنی کھ، شما نتونید اون رو در یک جای مشخص از کتاب،پیدا کنید! باید اون رو تو دل داستان محو کنید...اون ھم 

تا حدی که به تجربه  ی حسی ای که می خواید به خواننده ببخشید، لطمه نزنه !فقط این طوریه که درون مایه (غذا) نه شور 

می شه و نه بی نمک!!! درونمایه ،ویژگی ھای خاص خودش رو داره:

1 .واقعیت داشتن: درون مایه باید یه حقیقت رو درباره ی جھان فاش کنه .(چه خوب،چه بد.)

2 .مھم بودن: درون مایھ باید درباره ی چیزی باشد کھ خواننده و شخصیت ھا براش بجنگند!

3 .کوتاه بودن: باید بتونید اون رو در حد یک جمله ی کوتاه خلاصه  کنید.

در ادامھ درون مایه ھایی از ده رمان مشھور از ژانرھای مختلف رو براتون ذکر می کنیم.پیشنھاد می کنم اونھا رو با 

ھم مقایسھ کنید و به اھمیت اون درون مایه در ھر ژانر،از یک تا ده،نمره بدید:

1 .ارباب حلقه ھا، جی.آر.آر.تالکین (خیال انگیز): سرانجام،نیکی بر بدی پیروز خواھد شد،زیرا بدی خود تیشھ بر ریشھ 

اش می زند.

2 .غرور و تعصب،جین آستن (عاشقانھ): شخصیت یک مرد از ثروت،ظاھر یا شوخ طبعی او مھم تر است.

3 .قبیلھ ی خرس غار نشین،جین آول (تاریخی): آدم ھای نخستین ھم انسانند.

4 .راز داوینچی،دن براون (رمز آلود): شاید ھر آنچھ تا بھ حال درباره ی مسیح شنیده اید،بھ یک باره دستخوش تغییر 

شود.

5 .رویاھایت را بھ من بگو،سیدنی شلدون (جنایی): عمیق ترین دردھای ما ریشھ در گذشتھ دارند و گذشتھ،می تواند آنھا 

را التیام ببخشد.

6 .تماس، کارل سیگن (علمی-تخیلی): خداوند یک ریاضی دان است.

7 .جاسوسی کھ از سردسیر آمد  ،جلن لو کاره (مھیج-جاسوسی): جاسوسی کسب و کاری بسیار،بسیار،بسیار کثیف است.

8 .شرکت،جان گریشام (مھیج-حقوقی): مواظب باش چھ آرزویی می کنی.

9 .چشمک،تد دکر (مھیج-مذھبی): خداوند بر ھمه چیز احاطه دارد ؛چه باور داشته باشید،چه نه.

10.استخوان ھای دوست داشتنی،آلیس سبولد (ادبی): عدالت ھنوز در دنیا وجود دارد.

17


شخصیت پردازی

بھ سراغ مھم ترین عنصری می ریم کھ یھ داستان رو باور پذیر می کنھ:شخصیت پردازی.

شخصیت ھا، بازی گران داستان شما ھستند.اونھا باید واقعی بھ نظر برسند،حال،گذشتھ و آینده داشتھ باشند و تصمیم 

بگیرند ،بترسند ،ببازند یا ببرند ،فکر کنند و عاشق بشند ،مثل ھر انسان دیگھ ای .بلھ .خواننده ھا باید بتونند خودشون رو جای 

شخصیت ھای شما بذارند !این ھمون چیزیھ کھ شخصیت پردازی رو سخت می کنھ !ا ما نگران نباشید ،ما اینجاییم تا 

کمکتون کنیم!

قطعا شما باید برای خلق شخصیت ھاتون نوآوری کنید. اما، مجبورید از یھ  سری الگو ھم کمک بگیرید.در واقع شما این 

کار رو بھ صورت ناخودآگاه انجام می دید !بھ این الگوھا، کھن الگو گفتھ می شھ.این الگو ھا برای ھمھ ی ما آشنا 

ھستن، چرا کھ ما اون ھا رو تو ھمھ ی داستان ھایی کھ پدربزرگ و مادربزرگ ھای ما برامون تعریف می کردند ،ملاقات 

کرده ایم!برای مثال...

قھرمان: یا آدم خوبھ ی داستان! معمولا نقش اول و آدم اول داستان، کھ از بین آدم ھای معمولی پیدا شده. ضعف ھایی ھم 

داره اما اگھ تربیت بشھ،می تونھ بھ اونھا غلبھ کنھ!و گرچھ اشتباھاتی می کنھ ولی در آخر،داستان رو بھ پایان خوشش 

نزدیک می کنھ. (البتھ نھ ھمیشھ!) اون یھ شخصیت سفیده.

نا قھرمان: یا آدم بده ی داستان!معمولا دشمن بزرگ قھرمان داستانھ.در رمان ھای چند جلدی،مثلا مجموعھ ھای جنایی 

یا تخیلی ممکنھ در ھر جلد یھ ناقھرمان در برابر قھرمان قرار بگیره و ممکنھ،یھ ناقھرمان تو چند جلد ھم ظاھر 

بشھ!ناقھرمان،ممکنھ شخصیت اصلی داستان ھم باشھ.یعنی نقش منفی.می تونیم بگیم اون شخصیتی با رنگ خاکستری یا 

سیاھھ. 

ضدقھرمان : شبیھ قھرمانھ ،اما بعضی از ویژگی ھای اون رو نداره و بھتر بگیم،شخصیتش خاکستری یھ.

وردست: در رمان ھای جنایی وتخیلی بیشتر دیده می شھ.دوست قھرمان داستانھ! (وردست کارآگاه).

مرشد: معمولا آدم دنیا دیده ومسنی یھ کھ قھرمان داستان رو بھ سمت درست،ھدایت می کنھ.مرشد،نقش خطرناکی 

یھ!اکثرا می میره وناپدید می شھ و قھرمان رو کھ ھنوز کاملا آموزش ندیده،وسط مھلکھ،بھ حال زار خودش رھا می 

کنھ!!!البتھ ممکنھ مرشد،جوون باشھ،زن باشھ و حتی یھ بچھ یا ندای درونی باشھ!

علاوه بر اینھا،شیاد،ابلھ،جادوگر،قصھ گو،قلدر،دوچھره و...ھم کھن الگو ھستند.کھن الگوھا می تونند بھ شما کمک 

کنند،بھ خصوص در داستان ھای تخیلی.اما،حواستون باشھ کھ از اونھا کلیشھ نسازید!

دومین موضوعی کھ در رابطھ با شخصیت شما اھمیت داره،اینھ: پیشینھ شخصیت. یعنی،گذشتھ ی شخصیت شما،بھ 

اضافھ ی تمام افکار،احساسات،باورھاش و اتفاقات مھم زندگی اش و ویژگی ھای شخصیتی اش! مطالبی کھ الان می گم 

کمی کسل کننده ھستند و ممکنھ بھ طور کامل درکشون نکنید!اما حقیقت دارند.شخصیت شما،دیروز بھ دنیا نیومده.اون 

گذشتھ ای داره کھ بھ عھد دقیانوس بر می گرده و لزوما بدبخت یا خوشبخت نیست.احساسی ھم کھ بھ گذشتھ ی خودش 

داره،چیزی ساده و قابل فھمیدن نیست!این مھمھ کھ،سعی کنید شخصیت ھاتون رو بفھمید.و خودتون رو بھ جای اونھا 

بذارید تا ببینید،اگر در موقعیت مھمی بودید،چھ تصمیمی می گرفتید؟اون تصمیم چھ اثری بر روی آینده تون و اطرافیانتون 

می گذاشت؟آیا اون تصمیم،از گذشتھ ی شما نشات گرفتھ بود یا نھ؟؟؟خب...برای ھمین چیزھاست،کھ شما باید پیشینھ ی 

شخصیت ھاتون رو بنویسید!تا درکشون کنید.بھ خصوص اگر با الگوی دانھ برفی یا طرح جامع کار می کنید. (نویسنده 

ھای غریزی،اول باید تا پایان داستان صبر کنند.بعد،بھ سراغ ویرایش شخصیت ھا برند!) اگر شما شخصیت ھا تون رو 

درک نکنید و نپذیرید،خواننده ھا ھم اونھا رو نمی پذیرند.باید کاری کنید کھ عاشق شخصیت ھاتون بشید!در این

صورت،خواننده ھا ھم عاشقشون می شند! (درست مثل دایانا،در داستان فرمانده یونگ.و شخصیت ھای داستان شھر 

شیاطین. شخصیت پردازی مھسا بی نظیره!  و بی 

18

.شین براری

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی