داستان کوتاه

داستان کوتاه

داستان کوتاه

داستان کوتاه

داستان کوتاه

ادبیات داستانی فارسی
داستان کوتاه
داستان بلند
رمان
رمان عاشقانه
عاشقانه
نویسندگی خلاق
Lovely story
#داستان_کوتاه #رمان-عاشقانه #رمان-مجازی #رمان-رایگان

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • 26 September 23، 20:38 - نویسندگی خلاق
    عالی
  • 24 September 23، 16:47 - داستان کوتاه ادبی
    عالی ی

  نظر خودمو راجع به اثر ادبیات داستانی  پستوی شهر خیس مینویسم. 

قسمتی از داستان بلند پستوی شهرخیس رو  براتون  از روی نسخه ی مکتوب  تایپ و رونوشت کردم.  این داستان از بس جذاب و طولانی و بلنده که آدم غرق خواندنش میشه و وقتی که تمامش میکنه میفهمه که سه ماه آزگار  مشغول خواندنش بوده و اون اثر بخشی از خاطرات زندگیش میشه.  انگار یک فصل کامل از تقویم رو  باهاش شریک شدی و  هرشب قبل خواب مقداری ازش رو خوندی و یا طول روز همراهت بوده تا شاید وقت آزاد پیدا کنی و بتونی چند صفحه ای ازش رو بخونی. حتی لحظاتیکه  همراهش نداری  ناخواسته به کارکترهای جذاب و دوست داشتنیش  فکر میکنی  و اینکه این اثر چقدر  پردازش شخصیت قوی ای  داره  و طوری تداعی میکنه که انگار در عالم حقیقی چنین کارکتر های  جون دارند و پیوسته همراهیت میکنن. محاله ممکنه که با شخصیت هاجر   دلت شاد نشه و به دلت ننشینه.  محال ممکنه  نظیر شخصیت فرخ لقا دیبا  رو در طول زندگی ندیده باشی. اون تکبر  و رگه ی آشنای  اشرافیت خواهی و فخرفروشی  با اون طرز گفتار  مستبدانه و جدی و  تهاجمی ... که از نظرش  ساده دلی  و بی ریاحی  کارگر خونه  یعنی هاجر  غیر قابل  پذیرش  و   محصول  لودگي هست  اما با پیشرفت داستان میبینیم که جای اونکه هاجر  قوانین سفت و سخت اون خانه ی اشرافی  در  وسط باغ  هلو  رو  فرابگیره    و خودشو  ملزم به رعایت تشریفات دستو پاگیر  بدونه     این خانم خونه ست که  از  فراز  تاج و تختش به پایین  اومده و مقابل زلالیت قلب هاجر  تسلیم شده  و  نقاب  از چهره ی  مستبد خود برداشته تا زاویه ی پنهان شخصیت خودش را اکران کنه  و  تبدیل به  پیرزن خیرخواه  و  درونگرایی  شده  که  پیوسته درگیر با نجوای بیصدای درونش هست  و  یا لحظاتش رو  صرف  دلنوشتن میکنه  و با  پیوست  دلنوشته های  اون به  متن اصلی  داستان  و  تصویری از تکه کاغذهای قدیمی و بی خط که با دستخطی  خوش  دلنویس شده     شما  با  اثری  ریالیسم و مستندگرا  مواجه میشید که انگار  با اثری مستندمحور مواجه هستید.    

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی