فایل کامل رمان سفر در زمان عاشقی بشکل های pdf و apk و epub اشتراک گذاشتم به ادامه مطلب بروید....
خلاصه داستان:
نازنین سرمدی تکدختر ارتشبد بابک سرمدیه.
از اول، زندگیش تعریفی نداشته.
دخالتهای بیجای برادر بزرگترش و تیکههایی که از پدرش میشنیده، زندگی رو براش زهر کرده بود.
تا اینکه ناخواسته توی زمان سفر میکنه و مجبور به ازدواج با شاهزاده ایلام، ریموش میشه.
غافل از اینکه هیچ چیز اونطور که دیده و شنیده میشه نیست.
موضوع رمان سفر در زمان عاشقی: پلیسی ، تاریخی ، طنز ،عاشقانه ، فانتزی
نویسنده رمان: نازنین عباسی
تعداد صفحات رمان: ۳۲۲ صفحه
قسمتی از رمان سفر در زمان عاشقی
اعصابش به شدت خرد شده بود، پرونده را جلویش روی میز پرت کرد.
- خب، این پرونده، اینم شواهد، میخوام بدونم ازش چی میفهمی؟
فرد رو به رویش سرش را پایین انداخته بود و با دستانش ور می رفت.
با این بیخیالی، او بیشتر عصبانی شد و کف دستانش را به شدت روی میز کوبید، که صدای بدی ایجاد کرد.دخترک از ترس سرش را بالا آورد حتی ترس را میشد از چشمانش خواند، حسام با دیدن حرکات دختر با خود فکر کرد:
- نچ این اشتباهی وارد این جا شده، مال این شغل نیست.
فریاد بلندی از خشم زد و گفت:
- د نگاه کن دیگه، داری از دستوراتم سرپیچی میکنی؟
دخترک سریع و در حالی که رنگ چهره اش از شدت ترس به سفیدی می رفت با سختی گفت:
- نه قربان.
با استرسی که از لرزش دستانش معلوم بود، پرونده را از روی میز به سمت خود کشید.
میشد استرس و ترس را از تمام رفتارهایش تشخیص داد.
پرونده را باز کرد. حسام با دیدن حرکات دخترک سعی کرد ذهنش را از حرکات او دور کند و به چیزهای دیگری فکر کند.
در ذهنش با خود گفت…
دانلود رمان برای موبایل با فرمت apk
دانلود رمان برای ایفون با فرمت epub
دانلود رمان برای موبایل و کامپیوتر با فرمت pdf
.توجه
من فروختمش سیصد و پنجاه ، اینقدر پیام ندید لطفا فقط همون ده جلد بود که یکی به مدیریت پیج ارشام فروخته شد و یکیش به خانم افلاکی ، یکیش به یه مشتری از اردبیل ، یکیش به دانشجوی چادری ، یکیش به خانم محترمی در مشهد مقدس ، یکی هم به یه نوجوون دختر خوب در اسلامشهر ، یکیش رو باورت نمیشه به خود نویسنده اثر فروختم سیصد تومن. خنده داره . خداییش خجالت کشیدم از رفتار خودم وقتی فهمیدم واقعا ادرس نویسنده بوده که کتابش رو براش پست کردم . ولی از اولش ک نگفت ، وقتی پست کردم و پول رو واریز کرد فهمیدم که ادرسش نوشته طبقه چهارم واحد شش ، منزل شهروز براری صیقلانی، بعد تماس گرفتم تا کد ۱۶ رقمی مرسوله پستی رو بگم و پرسیدم دیدم اره واقعا خودشه . خنده ام گرفت و احساس خجالت زذگی داشتم که کتاب طرف رو به خودش با پنج برابر قیمت پشت جلد فروختم . واقعا کارم زشت بود.
واقعا نمیفهمم چرا کتاب خودشو از یه اگهی در شیپور خریداری کرده .