داستان کوتاه

داستان کوتاه

داستان کوتاه

داستان کوتاه

داستان کوتاه

ادبیات داستانی فارسی
داستان کوتاه
داستان بلند
رمان
رمان عاشقانه
عاشقانه
نویسندگی خلاق
Lovely story
#داستان_کوتاه #رمان-عاشقانه #رمان-مجازی #رمان-رایگان

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • 26 September 23، 20:38 - نویسندگی خلاق
    عالی
  • 24 September 23، 16:47 - داستان کوتاه ادبی
    عالی ی

من هفته پیش دستگاهی خریدم که برای دورکردن و نابودی حشرات موزی به کار میره . از کارشناس پرسیدم که نحوه عملکرد دستگاه چطورهست . ایشان گفتند این دستگاه اصواتی را تولید میکند که فراصوت نامیده میشن و فقط توسط حشرات قابل شنیدن هستند و قابل درک برای انسانها نیستند.

این توضیح را دادم که بتوانم موضوع اصلی را بیان کنم حالا فکر کنید در خصوص اجسام و روابط فیزیکی هم برای موجودات مختلف همین موضوع اتفاق بیفته و انسان فقط یه مدلی از اجسام روببینه ، به طور مثال فقط اجسامی که انعکاس نور خورشید روی آنها تاثیر میگذارند و اصلا تعریف جسم تغییر میکند یا موجودات فضایی ، جن و .... مجوز دیدن یه گروه اجسام رو داشته باشند . اگر این تعریف رو داشته باشیم میتونیم تصویر رو به این شکل فرض کنیم :

در جهان زیرساخت ها که مدلی/لایه ای از اجسام هستند را کلیه موجودات میبینند/یا تعریفی از لمس کردن را دارند  یعنی همه زمین . مریخ . ماه . ماده تاریک . ستاره ها و کهکشان ها و.... لایه های دیگری هم هستند که بر اساس مجوز یا ساختار زندگی هر موجود قابلیت دیدن گروه مجاز خود را دارند .

 به طور مثال هر گروه بر اساس خلقتی که خداوند برایش در نظر گرفته الگویی از جسم و ارتباط و .... دارد انسان مدلی از تعریف جسم را دارد موجود فضایی مدل و لایه ای دیگر و حتی جن و شیاطین و ..... مدلی دیگر .

 همه در یک دنیا هستند و دنیای موازی خارج از این ساختار وجود نداره و نا الان در داخل دنیا های موازی هستیم ولی مجوزهای مشاهده ، لمس و احساس متفاوت هستند

تو این مدل یعنی در زمین هم انسان . هم مابقی موجودات در یک بستر زندگی میکنند ولی با توجه به مدل و مجوزی که برای جسم ، چشم ، احساسات و .... برایشان تعریف شده فقط با مدل خود پیش میروند یعنی اجسام مادی برای انسان قابل تعریف است مثل پارک اجسامی که در منزل . خیابان یا .... هستند برای انسان موجودیت دارند ولی برای باقی موجودات نه و برعکس برای انسان هم همینطور

جایی شنیدم که میگفتند وقتی شخصی میمیره و وقتی روح از بدنش جدا میشه ، چیزها رو دقیقتر و به شکلی دیگر میبینه یعنی مجوز مشاهدات و لمس روح با جسم زمینی انسان فرق داره . گفته میشد روح داخل تک تک سلول ها را میدید، فرشته ها را میدید . اراده میکرد در هر جایی باشد میبود اراده میکرد داخل هر ذهنی باشد میبود .......

حالا فرض کنید که این ساختار و مجوز ها به هم بریزه . اصل داستان

از خواب بیدار شدم صورتم رو شستم و صبحانه خوردم و سوار ماشین شدم و در خیابان حرکت کردم همه چیز عادی بود .... از خیابان شماره چهارم وارد خیابان سوم شدم خیابان بزرگی بود که به میدان اصلی وارد میشد و سپس به اداره من .... وارد اداره شدم و پشت میزم کنار مابقی همکاران نشستم سازمان فضایی محل کار من بود و هر روز کارم این بود با سفیه ای که طی پروژه ای که از ۷ سال پیش شروع ، شش ماه پیش پرتاب  و با عنوان "سفیر آلفا۸ " نامگذاری شده بود ارتباط برقرار و از حال و اوضاعشون جویا بشم . البته دوربین ها به طور مستمر تصاویر افراد و حالاتشان دیده میشد  ... من یک روانشناس هستم و باید با صحبت کردن با آنها از وضعیت روحیشان با خبر میشدم . امروز هم مثل روزهای دیگه صحبتم تمام شد و همه چیز آرام بود . میکروفون را قطع کردم و به تصاویر نگاه میکردم ....

چند لحظه گذشت به طور غیر معمول ارتباط برقرار شد صدای فرمانده سفینه آمد :  امواج رو میبینید داره برای ما ارسال میشه.

امواج خیلی قوی هستند امواج روی دستگاهها داره تاثیر میندازه ... . ارتباط قطع شد . تصاویر داخلی سفینه سیاه شدند و روی همه بخش تصویر یک فرد افتاد : شخص با لباس سفید دکتری وسط صفحه مانیتورها بود شروع به صحبت کرد :

من دکتر میم هستم قدیمی تر ها من رو میشناسند الان باید ۷ سال گذشته باشه از شروع پروژه ارسال سفینه . من این صدا رو ۷ سال پیش ذخیره کردم . من در پروژه آلفا ۸ مورد محاکمه قرار گرفتم و شما ها من رو دستکم گرفتید ) با دست به همه سمت اشاره کرد)  الان من در دنیا نیستم چون قصد خودکشی دارم ولی قبل از خودکشی با روابط و اطلاعاتی که داشتم اختراع خودم رو که شما زیر پا گذاشتید و تایید نکردید رو در این سفینه قرار دادم امروز روزیه که شما در مدار ۶ قرار گرفتید و آلفا۸ باید به شکلی که من میخوام اجرا بشه . این سفینه نقطه پرتاب منه و شما هیچ کاری نمیتونید بکنید فقط نظاره گر باشید تا دنیاتون تا نابودی پیش یره و قدر من رو بدونید . سه دقیقه دیگه پروژه شروع میشه . من هم تا سه دقیقه دیگه در دنیا نیستم تا کاری براتون بکنم . خداحافظ با کل موجودات این دنیای بزرگ خوش بگذرونید . تصویر صفحه زمان سه دقیقه را ثبت کرد و زمان گذشت . تصویر دوربین ها هم زیر زمان مشخص شد که افراد به این طرف و آن طرف میرفتند انگار که اکسیژن کم شده باشد افراد بی حال روی زمین افتادند .

در زمین همه افراد در حال پیگیری موضوع بودند یا حتی بتوانند ارتباطی با سفینه بگیرند تا کنترل پروژه را در دست بگیرند . زمان به پایان رسید ۱۰ – ۹- ...... ۳-۲-۱ سکوت حاکم شد ......از زیر سفینه گوی کوچکی به وسط اتاق افتاد از وسط گویی لوله ای بیرون آمد و گوی دیگری درست شد . گوی وسطی چرخید و چرخید سرعت بسیار زیاد شد تا جایی که گردآبی ایجاد و هر چیزی که دورش بود را به سمت خود کشید اشیا ، انسانها و .....جالب بود دوربین لحظه ای قطع شد و مجدد وصل شد دوربسن دومی در بیرون از سفینه بود با فاصله زیاد . انگار دوربین قبلا از سفینه دور شده بود تا تصویر برای زمین ارسال کند . وحشتناک بود گردآب تمام شد و کل سفینه را در خود کشید و سپس انفجار…. بوم ....... خیلی خیلی شدید  .... موج انفجار خیلی زیاد بود دوربین به سرعت دور شد پس از انفجار امواجی از انفجار در همه جهت ها انتقال یافت . امواج در حال انتقال بودند ........ روی تصویر دوربین باز صدای ضبط شده دکتر آمد : ببینید من مجوزهای لایه های مختلف موجودات را برداشتم آماده باشید امواج به زمین برسند لایه های موجوداتی که در زمین نمیبینید نمایان میشوند ........ و خنده بلندی کرد ..... و گفت ۳-۲-۱ پس از شمارش بخشهایی که از موج گذشته بودند تغییر کرد اشکالی جدید . موجودات جدید ... رنگها . هاله های نور .و .... حالتهایی از ماده که مشخص نبودند دیده شدند  ... موج داشت به دوربین میرسید که تصویر دکتر باز آمد دکتر قرصی در دست داشت . قرص را خیلی با خیال آرام خورد لیوان آبی که در دست داشت را تا آخر خورد و گفت طبق محاسبات من تا یک ماه دیگه موج به زمین میرسه و شما همه موجودات رو در زمین میبینید ... خداحافظ...... دهانش کف کرد و با صورت روی میز خورد . موج به دوربین رسید و تصویر کاملا قطع شد .........

همه بهت زده نگاه میکردند و میخ کوب شده بودند . مدیر اصلی مجموعه گفت : سریع به گروه امنیت بگید  آمار دکتر رو بگیرن . چک کنید از همه ابعاد که چی شده . سفینه آپولو ۲۰. ایکس ۸ و ب۶ رو چک کنید رصد کنید موج به کجا رسیده . سه نفر گفتند چشم  .ادامه داد : میخوام تو فضای مجازی هر چی در خصوص دکتر هست رو ببینم تا ۱۰ دقیقه دیگه .  یکی از آن سه نفر که مسول رصد سفینه ها بودند  گفت: ب۶ تصاویری از دور فرستاده که موج ها در حال پیشرفت هستند . قربان موج از هر جایی که عبور میکنه گروههایی از موجودات مشخص میشوند . قربان انفجار انفجار . انفجارها با پیشرفت موج ، بیشتر میشوند .

دیگری گفت :  موج یه آپولو ۲۰ نزدیک میشه انگار جنگ هست ببینید گروهها وقتی همدیگر رو میبینند شوکه میشن و از خودشون دفاع یا جنگ میکنند .

مدیر گفت : باید بررسی کنیم اینها چطور پدیدار میشن . خاصیت و نوع موج رو می تونید بررسی کنید . یکی از دانشمندان گفت اگر این اوضاع به زمین بدرسه همه چیز نابود میشه

ادامه دارد .

#دنیای_موازی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی