نازخاتون دقمرگ شد! | شبکه اجتماعی کتاب
گلاره جباری
میگه شبیه زنهای قدیمی شدی...
شبیه نازخاتونم خدا بیامرز.
میگم خدا رحمتش کنه نازخاتون رو...
میگه نازخاتون یه عکس داره عینهو الان تو با چشمایی پر از غم زل زده به دوربین... با یه دستش هم چارقدشو گرفته و نصف موهاشم مثل تو معلومه همینطوری با فرق وسط و موهای مشکی...
میگم نازخاتون کی فوت شده؟
میگه اون بنده خدا جوون مرگ شد اینقدر که غصه خورد ...
همون عکسی که میگم دور از جونت شبیهش هستی ... اون آخرین عکسشه حتی از الان تو هم کوچیکتر بوده وقتی فوت میشه!
میگم چرا فوت کرد نگفتی؟
گفتم که دقمرگ شد... نازخاتون عاشق بود... یه داستان سوزناک عشقی داشت که آخرم همون کشتش ...
فکر میکنم چقدر من و نازخاتون شبیه هم هستیم! همین روزا که منم طاقتم تموم بشه و بیافتم بمیرم بقیه میگن سرطان فلان داشت و بهمان داشت و افتاد مرد!فقط بدیش اینکه که الان دیگه نمیگن کسی دقمرگ شده واسه هر مرگی یه دلیل علمی _پزشکی مزخرف پیدا میکنن و میچسبونن به آخر قصهی آدمها کاش میشد به علتمرگ آدمها توی پرونده پزشکیشون دقمرگی رو هم اضافه کرد...
اونوقت تو ایل و تبارمون یه زن عاشق بود که داستانش رو برای دخترا و پسرای جوان تعریف کنن
1
پاسخ
سپتامبر 28, 2020
رضوان زرین
این داستان در سایت همبودگاه همبودگاه محیطی برای نویسندگان
با مدیریت اقای جناب حسام زاهدی منتشر شده بود .