داستان کوتاه

داستان کوتاه

داستان کوتاه

داستان کوتاه

داستان کوتاه

ادبیات داستانی فارسی
داستان کوتاه
داستان بلند
رمان
رمان عاشقانه
عاشقانه
نویسندگی خلاق
Lovely story
#داستان_کوتاه #رمان-عاشقانه #رمان-مجازی #رمان-رایگان

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • 26 September 23، 20:38 - نویسندگی خلاق
    عالی
  • 24 September 23، 16:47 - داستان کوتاه ادبی
    عالی ی
  • ۰
  • ۰

آرزوی خوب و قشنگ واسه تک تکتون  در سال پیشرو  تعبیر

  و شرح حال روزگارتون   رویایی 

     الهی امین.  

 مبحث آموزش و جلسه  آموزش فن نویسندگی خلاق   ویژه تمامی  سطوح هست . چون نکاتی پیرامون   پردازش شخصیت  و کارکتر های   فیلمنامه نویسی   و ادبیات داستانی  رو مورد بررسی  قرار میدیم. 

 

 

و بطور ویژه پیرامون گسترش شخصیت و افزودن عمق و ابعاد شخصیت های داستانی صحبت خواهیم کرد .   

برخی معتقدند و میگویند پرداخت شخصیت مناسب رمان است . این ادعا صحیح است ولی نباید اینگونه لحاظ نمود که فقط در رمان باید شخصیت ها را پرداخت نمود ‌ . بلکه برای خلق داستانی تاثیر گذار و جاودان و یا خلق شخصیت هایی منحصر بفرد در آثار داستان کوتاه نیز می‌توان از پرداخت شخصیت بهره برد ، و ناگفته نماند که داستان نیمه بلند و بلند نیز شدیدا نیازمند چنین امری هستند . 

. بقول معروف کار نیک کردن از پر کردن آست . چه اشکالی دارد تکنیک های ویژه ی داستان بلند در مورد پرداخت شخصیت را در داستان کوتاه لحاظ نماییم ولی از نظر کمیت و هجم آنرا متناسب با هجم محتوای داستان کوتاه‌ خود و از نظر کیفیت در سطح داستان بلند سازیم تا آن شخصیت را در ذهن و ناخودآگاه مخاطب جاودان کنیم . . بطور مثال    

 احتمالا تمام شما بوف کور را خوانده اید از صادق هدایت . خب داستان زیبایی ست از شنیدن نام بوف کور به یاد چه می افتید ؟ آیا پیرمرد خنزر پنزری را می‌شناسید . ؟... 

میدانید دلیل موفقیت این کاراکتر و شخصیت در گذر زمان و جاودان بودنش چیست ؟ 

صادق هدایت این شخصیت را آنچنان زیبا به تصویر در آورد در ذهن مخاطب که تنها یک نقاش می‌توانست چنین امری را جامع عمل بپوشاند ، ولی وی با بهره از واژگان چنین امری را میسر نمود ‌  

وی با چند جمله کوتاه و گذرا پیرامون بساط خنزر پنزری و اینکه چه وسایل مسخره و عجیبی را می‌فروشد و از سر بطری گرفته تا هرچیز بدرد نخور دیگری را برای بساط دستفروشی خود می آورد سبب شد تا به بهترین شکل ممکن توصیف کرده باشد و در عین حال بی آنکه متن زیادی را پیرامون شرح شخصیت پیرمرد خنزر پنزری بکار ببرد توانست کوتاه و گزیده گویی کند و رد شود . ولی با آنکه در نگاه اول و تجربه نخست هیچ مخاطبی به شخصیت پیرمرد خنزر پنزری توجه نشان نداد کلی با گذر زمان همگی دریافتیم که بی‌خبر و ناخواسته پیرمرد خنزرپنزری از بوف کور در آمده و ملکه ذهن ما شده . یا لااقل اینکه گوشه ای از خاطرمان بی‌صدا و آرام نشسته ‌ . تا آخر عمر همراهمان خواهد بود .  

نقل قول میکنم از استاد سپانلو که میفرمودند نویسنده نباید برشی از دنیای حقیقی و روزمرگی های رایج را بردارد و در قالب داستان کوتاه به مخاطب تحویل دهد. زیرا اینگونه گویی وی گزارشگر بوده نه داستان سرا ، بلکه بهتر آن است که شخصیت ها و فضای داستان را خودش و در تخیل خود خلق کند و دنیایی جدید را ارائه دهد و مخاطب را وارد دنیای خود کند ‌ نه آنکه مخاطب را به کنج ساده ای از دنیای آشنا و رایج دعوت کند و زاویه ای را در قالب داستان به وی عرضه کند ‌ . گاه ممکن است آن زاویه پنهان مانده باشد و آن داستان موفق هم شود ولی جاودان نخواهد ماند . و در گذر زمان کمرنگ خواهد شد . اما اگر داستان را در ذهن خود گسترش دهیم و برای شخصیت ها شجره و پیشینه ای بداریم و به جزئیات مناسب هرفرد اشاره کنیم و پرداخت شخصیت را انجام دهیم و عمق و ابعاد شخصیت ها را درست بیافزاییم می‌توانیم مخاطب را وارد دنیای ذهنی خود کرده و بی شک او را با خلاقیت هایمان شگفت زده نماییم

 

محتوای آموزشی ویژه همبودگاه 

عناصر پیرنگ را تا حدودی در مطالب پیشین اشاره داشتیم و به شرح برخی از انواع ادبیات داستانی مانند جستار نویسی و یا ناداستان‌ و یا سبک ژانر های هنری مانند رئالیسم، رئالیسم جادویی، و فانتزی و یا جهان های موازی و یا همزاد و یا گوتیک به مختصر و کلیات یک به یک پرداختم . حال به یکی از مبحث های ساده و مشترک بین تمامی آثار ادبیات داستانی و روایی و نمایشی میپردازم.   

عنصر شخصیت . 

سپس پرداخت شخصیت 

 

پردازش و پرداخت و گسترش شخصیت و ایجاد ابعاد و عمق و زاویه در خلق یک کاراکتر و یا یک شخصیت مبحث مفصلی هست که به آنان می‌پردازیم.      

 

دروهله نخست ،  

پیش از خلق یک داستان ، میبایست در صفحاتی جداگانه ، شخصیت های داستان را از بالای صفحه بطور جداگانه نام گذاری کنید ‌   

وی کیست 

چه جنسیتی دارد.

از کجا آمده 

به کجا می‌رود 

هدفش چیست

آرزو هایش کدامند 

آیا رویا دارد 

او از چه چیزی خوشش می‌آید. از کدام بدش 

از چه می‌ترسد. 

به چه چیزی حساسیت دارد .

مشخصات برجسته و پررنگش کدامند 

چه مرام و مسلکی دارد 

چه عقایدی .دارد 

چه افکاری دارد 

نسبت به شخصیت اصلی داستان چه حسی دارد

چه مشترکات و منافع مشترکی دارند 

چه منافع متضادی دارند 

چه تاثیری در کل داستان دارد

آیا در کنش و حادثه دخیل است

آیا مشخصه خاص رفتاری دارد 

آیا وسواس دارد 

آیا باد به پرچم است 

آیا سست اعصاب است 

آیا شلوغ یا ساکت است .

درون‌گرا یا بیرون گراست 

از نظرش خوشبختی چیست 

در شرایط معمول به چه چیز هایی می اندیشد 

در کدام از مقطع از زندگانی اش قرار دارد 

چه حرفی برای ارائه دارد 

در شرایط سخت چگونه عمل می‌کند 

چه نقطه تاریکی در گذشته اش دارد 

چه رازی دارد 

نظر دوستانش پیرامونش چیست

نظر او پیرامون شخصیت های دیگر داستان چیست ..

آیا صلاحیت مدیریت دارد 

آیا صلاحیت امانتداری جزو حسنات اوست 

بهترین مقطع زمانی زندگانی اش چه شرایطی است 

بد تریتش چطور..

اگر او بخواهد اعتراف کند چه گناهانی را اعتراف خواهد کرد

اگر او شاهد یک ظلم در قبال مظلوم باشد چه واکنشی دارد .

آیا میل ریاست دارد .

آیا در کودکی خوب تربیت شده .

آیا روشنفکر است  

یا روشنفکرنما؟‌ 

آیا مدرن است یا سنتی‌ .

آیا دغدغه ای دارد 

آیا غصه ای دارد .

موضع گیری اش درباره حادثه داستان چیست 

آیا تفریح خاصی دارد .

آیا وابستگی دارد به امثال چای ، بیسکویت تخمه ، مواد مخدر نماز ، عبادت ، اعمال َشرعی    

آیا شوخی بلد آست .اگر بخواهد جک بگوید می‌تواند دیگران را بخنداند 

آیا سخنور قابلی است .آیا آشپزی بلد است 

آیا عقاید دور از عقل سلیم دارد .

آیا ورزش می‌کند 

آیا قمار می‌کند. 

.....

و....

و.‌..

 

 

نکته 

 

به یاد داشته باشید داستان شما در چه مقطع زمانی در حال وقوع است . آن زمان چه مشخصاتی داشته ، مردمان عامه آن دوران چه پوششی داشتند چه تنوع قومی داشتند .معیارها چگونه بود ‌ ایده آل چه بود ، فرد موفق چه مشخصاتی داشت . آیا داشتن دیپلم امر محالی بود ؟ آیا به مدرسه رفتن دختران رایج بود؟ یا که مربوط به دوره زمانی قدیمی تری است . آیا حوادث مهم آن زمان را آگاه هستید و پلی به آنان خواهید زد و مثلا در قالب تیتر ساده یک صفحه روزنامه ، هنگام تعویض روزنامه زیرین قفس طوطی ، تیتر به توپ بسته شدن مجلس را خواهید خواند يا که نخیر خبر ورزشی است . آیا در آن مقطع تنوع و امکانات رفاهی اینچنین بوده که اکنون میبینیم ‌ . ؟... اینها همگی نکات ظریفی هستند که میبایست به آنان توجه نمایید ‌ . پوشش لباس آن دوره چگونه بود . ؟..

هنرجویی‌ در انجام تکلیف خودش داستان کوتاهی نوشته بود و از توپ بسته شدن مجلس سخن به میان می آورد و اینکه پشت چراغ قرمز یک کودک روزنامه فروش فریاد میزد : دو زاره دو زاره دو زاره .....     

سپس چند سطر بالاتر نوشته بود که شخصیت ایستا حین از گذر از سنگفرش خیابان به ویترین یک لباس مجلسی فروشی نگاه میکرده و غرق لباس تن مانکن بوده که پایش به جدول گرفته و پاشنه کفشش شکسته و میوه های کیوی که درون پلاستیک بوده نقش بر سنگفرش شده. برف های کنار خیابان پس از قحطی بزرگ همچنان بچشم می آمد....

 

خب نکات خنده داری موجود ور همین چند سطر بود .  

میوه کی وی یک میوه ی پیوندی است و آن زمان وجود نداشته . 

 مانکن نمادی از زندگی مدرنیته و پیشرفت و زمانه ی عصر حاضر است . نه آن زمان 

در آن زمان هیچ فروشگاهی برای فروش لباس مجلسی وجود نداشته و همگی تن پوش مشابهی داشتند و اگر برای مجلسی به تن پوش نیاز داشتند میبایست آنرا پیش خیاط خانگی میدوختند .  

آن زمان نمايش لباس زنان در چشمان عموم ممنوع بود . 

سپس به توپ بسته شدن مجلس را بشکلی عجیب به کشف حجاب و برف و قحطی ربط داده بودند  

  حتی زمانی که در برهه تاريخي کشف حجاب صورت گرفته بود نیز فروشگاهی دارای ویترین برای نمایش لباس و تن پوش زنانه مجلسی وجود نداشت و هیچ مارک مشخصی وجود نداشت . بلکه در سفارش عظیمی توسط رضاخان هجم پارچه بالایی با یک طرح مشابه وارد کشور شده بود . و همگی ملزم به استفاده از آن در سطح اجتماع و زندگی روزمره بودند ‌ . آن زمان فضاي سنگین و اتمسفر خاصي حاکم بر اجتماع بود . و دوره ی بخصوصی از تغیرات و تحولات سیاسی و اجتماعی محسوب می‌شد ‌ . قحطی بزرگ و میوه کی وی ؟ کشف حجاب و به توپ بسته شدن مجلس ؟    

  برف و قحطی بزرگ؟ رضاخان و مانکن درون بوتیک؟ کشف حجاب و قحطی بزرگ؟   

به شکلی عجیب این پاراگراف از هنرجوی محترم در ذهنم جاودان ماند و همان لحظه از وی تشکر کردم زیرا بهترین ذکر مثال در ترکیب تمام اشتباهات ممکنه را به بنده ارائه داده بودند ناخواسته . فقط جای آن خالی بود که بنویسند پس از شکسته شدن پاشنه کفش ، موبایل خود را در آورد و به ۱۱۵ زنگ زد چون پایش پیچ خورده بود .  

 

این یکی را اگر می نوشت بی شک او را به اورژانس اجتماعی تحویل میدادم زیرا انجام هر اقدامی از نگاهش امکان پذیر بود و او را به چشم تهدیدی علیه خودش و اجتماع قلمداد مینمودم‌. البته این روزها وی برنده عنوان بهترین داستان کوتاه در جشنواره داخلی از نگاه مخاطبان شده . و مجموعه داستان کوتاهش به همراه داستان های خانم ضرابی زاده در جشنواره دفاع مقدس جزو سه داستان برتر انتخاب شده است . و اشتباهات وی در آن مقطع و ترکیب چنین معجون سمی و اعجاز آمیز و متحیر کننده ای از سوی او را اختزای سن کم وی در آن برهه زمانی دانست ‌ . زیرا وی با وجود ۱۳ سال سن در جلسات آموزش نویسندگی بزرگسالان شرکت می‌نمود. و بنده نیز بابت استفاده از متن اشتباهش از وی کسب اجازه نموده بودم .   

پس با ذکر مثال عجیبی که داشتم به لپ کلام و حق مطلب و فهوای‌ منظورم مستقیما اشاره نمودم .   

پس نیاز شد برای خلق اثر ابتدا تمام مشخصات زیست بوم جغرافیایی ، سیاسی آن دوره ، پوشش عوام ، ذهنیت قالب اجتماع ، سطح رفاه ، سطح امکانات ، وسایل ارتباط جمعی و رایج، قیمت ها ، اخبار رایج ، فضای اجتماعی ، ديدگاه عموم ، حجاب ، شکل و شمایل خیابان ها ، و غیره توجه نمایید و همچنین برای شخصیت های داستان خود یک صفحه پرسش و پاسخ پیرامون وی طرح نمایید . آزاد و مختارید تا هرگونه میل دارید وی را به چالش بکشید .  

خلاصه طوفانی از پرسش راه بیاندازید .  

سپس چند خطی توصیف نمایید درباره آنان.   

 که برای اینکه شناخت کاملی نسبت به شخصیت هایتان پیدا کنید آنها را برای خودتان توصیف کنید. معمولاً آنها به شما یاد می دهند که سوالاتی در مورد شخصیت کارتان بپرسید و به آنها پاسخ دهید تا شخصیت به شکل کامل در ذهن شما شکل بگیرد.. این کافی نیست ‌ می بایست گسترش دهید آنرا ‌ پرداخت شخصیت کنید ‌ .

مهم نیست زوایای ساده و غیر معمول برایشان خلق کنید ‌ . مهم آن است که در ذهن شما جان بگیرد او . تا بتوانید آنرا در ذهن مخاطب جان دهید ‌ .   

 

 

خب به شما پیشنهاد میکنم . حتی میش از نوشتن نسخه چرکنویس خام اولیه بنشینید و راجع به شخصیت های داستان خود مانند موارد زیر از خود بپرسید که:  

1- شخصیت مورد الف چگونه به نظر می رسد: سن، جنسیت، خصوصیات ظاهری، عادت ها شکل لباس پوشیدن و...

 

2- شخصیت مورد الف چه طور آدمی است: باهوش است یا کم هوش، آیا آدم اجتماعی ای است، چه چیزی را دوست دارد و از چه چیزی بدش می آید، خودش چه نظری در مورد خودش دارد، از نظر اطرافیانش او چطور آدمی است، به چه چیزی اعتقاد دارد و نظرش در مورد پدیده های مختلف چیست و...

 

3- شخصیت الف شما متعلق به چه طبقه اجتماعی ای است: او متعلق به چه خانوده ای است، دوستانش چه کسانی هستند، در چه دوره زمانی و در چه کشوری زندگی می کند، قبل از این و در سال های گذشته چه اتفاقات مهمی برای او افتاده است و...

 

شناخت جزئیات شخصیت (توصیف شخصیت) برای نوشتن یک داستان خوب امری حیاتی است. شما باید بفهمید که شخصیت هایی که خلق کرده اید برای روایت داستان مناسب هستند یا نه.

 

 

 

قانون نانوشته 

 

یادتان باشد شخصیت شما غیر از یک مورد یعنی غیر از شخصیت آیستا ، باقی شخصیت ها می‌توانند در پی بروز حوادث درون داستان دچار دگرگونی شوند ‌ . و تکامل یابند ‌ عبرت بگیرند ‌ توبه کنند ‌ سر براه شوند . ولی هرکز به کل و از صفر تا صد تغییر نخواهند کرد . و همچنان عادت های قدیمی را خواهند داشت ‌ مانند ناخن جویدن هنگام اضطراب و یا تیک عصبی و یا حساسیت به میوه های مودار مانند هلو درختی . یا لباس های خزدار. یا مانند عادت های عجیب . مثلا کسی عادت دارد به زولف‌ موی خود مدام بازی کند . کسی‌ از یک واژه خاص بیش از حد بهره بگیرد . یا تکه کلام خاصی داشته باشد . این موارد هرکز دستخوش تغییر نخواهند شد .  

 

شما بعنوان یک نویسنده ادبیات داستانی یا نمایشی و ی حتی فیلمنانه نویس در ابتدا شخصیت را یا بر مبنای یک الگوی واقعی که قبلاً دیده اید و یا بر مبنای میل شخصی تان می سازید اما در طول داستان با اتفاقات و مشکلاتی که در مسیر او قرار می دهید کاری می کنید که او تغییر کند و به انسان کامل تری تبدیل تبدیل شود. اگر شخصیت شما از ابتدا آدم کاملی باشد شما دیگر جایی برای پیش روی ندارید. همانطور که در بحث های قبلی هم گفتم در یک فیلمنامه خوب شخصیت ها در طول قصه متحول می شوند، رشد می کنند و به درک جدیدی از خود می رسند. حالا اگر شخصیت های شما از ابتدا آدم های کامل و نمونه ای باشند عملاً نقطه ضعفی ندارند که بخواهند در طول قصه آن را از بین ببرند به همین خاطر یکی از عوامل موثر در ساخت یک داستان خوب از بین می رود. یک نویسنده همیشه باید از خودش بپرسد:

 

1- شخصیت اصلی من چه کسی است؟

 

2- او چه می خواهد؟ او نیاز دارد که چه چیزی را در مورد زندگی، جهان و خودش بفهمد؟

 

3- بدترین مشکل و دردسری که می تواند برای او اتفاق بیفتد چیست و این اتفاق چگونه می تواند او را به شناخت جدیدی از خودش و زندگی برساند که تا قبل از آن اتفاق نمی دانسته؟ یا اگر قصه شما تراژدی است و پایان خوش ندارد شخصیت های شما خیلی دیر چه چیزی را می فهمند که اگر آن را انجام داده بودند سرانجام قصه این نبود؟

 

سعی کنید به این سوال پاسخ دهید که چرا شخصیت شما می تواند مشکلات بزرگی که شما برایش طراحی کرده اید را حل کند و از پس انها بربیاید؟ اگر در مرحله اول کار در مورد اینکه چه چیزی شخصیت های شما را به دردسر و مشکل می اندازد چیزی به ذهنتان نمی رسد بدانید که نمی توانید شروع امیدوار کننده برای داستانتان داشته باشید. بگذارید برای اینکه ین موضوع برایتان واضح شود از فیلم ها و یا موارد آشنا در متن فیلمنامه ها و ادبیات نمایشی شاخص چند مثال بزنم:

 

فیلم شجاع دل: چه کسی شخصیت اصلی است؟ «ویلیام والاس» کشاورزی آرام و مهربان که می خواهد زندگی آرامی داشته باشد.

 

بدترین مشکل و دردسری که می تواند برای او اتفاق بیفتد چیست؟ یک انگلیسی همسرش را می کشد.

 

فیلم کوهستان سرد: شخصیت اصلی کیست؟ «آدا» یک دختر شهری شیک پوش.

 

بدترین مشکل و دردسری که می تواند برای او اتفاق بیفتد چیست؟ نامزدش به جنگ می رود، پدرش می میرد و او حالا باید با کشاورزی زندگی اش را بگذراند.

 

فیلم ارباب حلقه ها: شخصیت اصلی چه کسی است؟ «فرودو بِگینز» پر شر و شور که با حمایت «عمو بیلبو» زندگی می کند.

 

بدترین مشکل و دردسری که می تواند برای او اتفاق بیفتد چیست؟ او باید به تنهایی به سفر و مبارزه ای سخت برود و حلقه ای را نابود کند.

 

فیلم ناتینگ هیل: شخصیت اصلی چه کسی است؟ «ویلیام تاکر» یک کتابفروش عادی و خجالتی که زندگی آرامی دارد.

 

بدترین مشکل و دردسری که می تواند برای او اتفاق بیفتد چیست؟ او عاشق یک هنرپیشه مشهور و جذاب می شود.

 

نکته مهم: در مرحله توصیف شخصیت برای خلق یک ساختار درماتیک درست فهمیدن نقطه ضعف شخصیت ها به انداره فهمیدن نقاط قوت و یا خصوصیات ظاهری، اخلاقی و اجتماعی آنها دارای اهمیت است. اینکه آنها دقیقاً در ابتدای قصه چه طور آدم هایی هستند و پس از اینکه توانستند از پس مشکلات طرح شده در روند قصه بر بیایند به چه آدم های جدیدی تبدیل شدند؟ شما باید در این مقطع دقت کنید که توصیفی که برای شخصیت تان در نظر می گیرد چیزی دم دستی و معمولی نباشد. مثلاً اگر در توصیف شخصیت نوشتید «سرباز شجاع» این خیلی برای مخاطب جذابیت ندارد چون سربازها معمولاً شجاع هستند یا اگر نوشتید «سیاستمدار خود محور» باز هم همینطور است چون همه سیاستمدارها خود محور هستند. ولی اگر مثلاً در توصیف نوشتید «خود خواه ترین سیاستمداری که تا کنون بوده. کسی که پاهایش را بر کف وست مینستر می کوبد» ممکن است کمی علاقه مخاطب را جلب کنید.

 

مخاطبان همچنین به صورت ناخودآگاه انتظار دارند که ضعف های اخلاقی باعث شود که شخصیت شما درگیر مشکلات بزرگی شود و کم کم با استفاده از تجربیاتش تغییر کند. مثل فیلم Intolerable Cruelty که در آن مایلز مسی (جورج کلونی) در ابتدای فیلم یک وکیل طلاق قالتاق است اما در پایان به شوهری دوست داشتنی تبدیل می شود. نقطه ضعف شخصیتی او نیازش را به تغییر در طول قصه ایجاد می‌کند. ‌ پس در تصورات خود به تصویر بکشید سیر پیوسته ی داستان کوتاه را . گویی آنرا به فیلم کوتاه تبدیل کرده اند . آنگاه چگونه به نظر خواهند رسید ؟ بهتر است چه چیزی اضافه شود . کجا به اغراق نیاز دارد ؟.... 

.

نکته:

.خواهشن برای متن گفتگوی بین شخصیت ها ، برای هر شخصیت با توجه به کاراکتر و نوع شخصیت وی از یک نوع طرز نگرش مخصوص همان شخصیت بهره ببرید ‌ برخی زودرنج ، برخی زودباور ، برخی بدبین ، برخی در قدرت بیان ضعیف و برخی سخنور خوب ، برخی سفسته گر و برخی تندرو هستند . برخی بد دهان . و گاهی نیز مهربان هستند . پس بسته به نوع شخصیت به مسایل بنگرید. نمی توانید از دیدگاه خودتان برای همگی با یک طرز فکر و اندیشه مشابه دیالوگ و متن گفتگو بنویسید ‌   

  یادتان باشد لازم نیست همگی بر طبق روال معمول و رایج رفتار کنند . بلکه باید مخاطب را هنگام خواندن متن داستان کوتاه خود غافلگیر نمایید . به یکباره وارد یک اتمسفر و فضای جدید شود و دنیای متفاوت شخصیت جدید را لمس کند ‌ .  

توصیه من به شما دوستان و اعضای خوب همبودگاه که نوقلم هستید و تازه آغاز به یادگیری اصول و فن نویسندگی کرده اید این است که :

تلاش کنید بعنوان تمرین و چالش ، داستان کوتاه بعدی خود را بجای آنکه تکه ای از دنیای واقعی را وام گرفته و درون کاغذ بوسیله ی واژگان و خط کشیدنشان ارائه دهید و مخاطب را با گوشه ای از دنیای رایج و حقیقی مواجه کنید ، کمی خلاقیت بخرج دهید و بیایید دنیایی جدید و نوآورانه با معیارها و قوانین و اتمسفر متفاوت از این زندگی و روزگار مشترک ، خلق کنید و آنچنان شخصیت ها را گسترش و پرداخت نمایید که هر کدام تبدیل به دنیای جدیدی برای مخاطبین شما بشوند . آنگاه بی شک ملکه ی ذهن مخاطبین خواهند شد و تا ابد ماندگار .  

  مانند پیرمرد خنزر پنزری در بوف کور 

با آنکه یک شخصیت فرعی و گذرا بود و هیچ نقشی در داستان نداشت ولی جاودانه شد . چون واقعا وجودش درون داستان غافلگیر کننده بود ‌ زیرا هیج تناسبی با اتمسفر پر ابهام داستان نداشت . و صرفا پیرمردی بود که وسایل دسته دوم و بدرد نخور میفروخت . حتی درب بطری آب را برای فروش گذاشته بود در بساط خود . 

 

خب گاهی هم شخصیت های فرعی ، مانند پیرزن داستان خسرو و شیرین و فرهاد به یکباره می آیند 

 

همه چیز را بر هم میزنند و می‌روند. به آنان می‌توان گفت شخصیت فرعی تاثیر گذار . 

زیرا با دروغی که گفت سبب خودکشی فرهاد شد و جریان داستان را کامل عوض کرد ‌ 

یا که مثلا چرا جای دور می‌رویم 

درون یکی از داستان های برتر همبودگاه به قلم دوست خوب و نویسنده گل آقای مزدک صالحی ، و شخصیت دوال پا درون داستان که پشت پنجره مدام نشسته بود و هیچ دخل و تصرفی در جریان اصلی داستان نداشت می بایست گفت شخصیت فرعی ‌.   

 

به آن شخصیت حاج آقا در سناریو فیلم سینمایی مارمولک که درون بیمارستان در ابتدای داستان لباسش را نقش اصلی یعنی رضامارمولک‌ با بازی پرویز پرستویی ربود و فرار کرد می‌گویند فرعی تاثیر گذار ‌ چون کل داستان با لباس و جایگاه ساختگی و ادعای دروغین نقش اصلی بعنوان یک روحانی طی خواهد شد .   

 

در سناریو فیلم کافه ستاره‌ آن شخصیت زن که بیوه بود و همش در فکر امارگرفتن از پسرهای محله و به دروغ مدعی بود که دیش ماهواره اش قطع شده و خسرو را برای تعمیر به خانه خودش دعوت کرده بود و فردی شاد و با نشاط و تقریبا الکی خوش بود را می‌توان شخصیت "پویا" لحاظ نمود.     

 

در سناریو سام و لیلی آن رفیق که به اشتباه شهادت می‌دهد در دادگاه که نقش اصلی را دیده که ابد را با چاقو کشته ، میشود فرعی تاثیر گذار 

 

 

مطلب آموزشی کوتاه و مختصری بود پیرامون پرداخت شخصیت ها . 

  ویژه وبلاگ  وبلاگ جیک جیک پیشی  http://jikjiik.blog.ir    نوشته شده است .  

 

 

نظرات (۷)

  • نویسندگی خلاق
  • سال  شما  هم  مبارک  جناب استاد   

       یادی از ما  کردید  ..♥️😍💖

  • ناشناس
  •    مطلب نبود که

    این باهال تر از این هس که بگی بهش  مطلب

       بهش باس بگی   مقاله  

       صددرصد   لایک داشت مقاله ش

  • رمان عاشقانه


  •   چ مطلب مفیدی    عالی هسی ادمین عزیز 

     سال همتون مبارک و به میمنت

  • ناشناس
  • 🎞📽🎥🎬📼📹

    بازم  از اموزش این رشته هنری  مطلب میخوام   کجا پیدا کنم?  این لینک وبلاگم سحر بلاگفا

  • ناشناس
  • مرسی

  • نویسندگی خلاق
  •    سال همگی  زیبا  و  مطلب آموزشی  بازم  میزارم  حالا یا از براری  با  کلانتری  یا رضایی 

  • #رمان #داستان_کوتاه
  • الهی روزگار پر  نور

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی