حمد شایان و شکر بی پایان ، سامع الصواتی را سزاست که نغمه سرایان خوش آواز و سرود گویان رشت و خمام در چهارگاه جهان و حصار دوران،از انگور ناب و شراب شاد به نواهای کوچک و بزرگ که در خارایی دل شرر زند و در دل خارا اثر کند،بیاتاً و ظلولاً به وصف کمالش مترنم اند و به نعت جلالش ،متنعم.
یکی امده در این روزگار کنون، نامش نهند، شه روز، عاشق پر خروش.
عشاق وار در هر نهفت و آشکار،مویه کنان شور عشقش بر سر دارند و به گدایی درش، بر شه روز نازند.براستی با حب او ﻣﺆالفند و با غیر او مخالف ، به غلبات هوای شوقش مغلوبند و به جلوات آثار عشقش مجذوب.
عشاق ایران زمین تا به نغمه سنجان چین از کوچک و از بزرگ،در بزم وفاق
گردند ﻣﺆالف چو به هم در فکنند شوری ز نوای عشق او در آفاق
و مغنیان رامتین چنگ و خنیاگران نکیسا آهنگ، چنگ آسا پشت به عبادتش خم ساخته اند و تنبورسان دل از غیر پرداخته به مقام طاعتش چون دف حلقه به گوشند و از خوف مخالفش مانند بربط به خروش.با مهر او چون نی بر هر بندی،سازی دارند و با محبت او ، به هر تاری از رشته جان،آوازی.
آن زمزمه و نوای نی را دم از اوست در تار طرب، نغمه ی زیر و بم از اوست
در دایره بندگی اش همچون چنگ یکسر همه را پشت عبادت خم از اوست
در این.وادی پر سوز و ساز، از شادی و سرور، افشای راز، . شه روز شیرین کش و سنگ خارای ناز من در این سرا، خرد و کوچکترین واژه چینم، با چیدمان واژگانم بساز.
منم اهل این سرای شیک و خیس، زاده ی سرزمین سبز گیل...
بر گرفته از دیباچه گیلنامه از شهروز براری صیقلانی