یادداشت غزاله علیزاده پیش از خودکشی
بخش:اخبار فرهنگی هنری
Friday 27ایرانیSepویاmber 2013 20:03:34_______۱۳۹۲-مهر-۰۵
باز جای بسی شکر و خوش بینیست که اگرچه ادبیات معاصر ما هیچگاه آنچنان که باید جهانی نشد، نویسندگان ادبیات معاصر ما نیز آنچنان که در میان نویسندگان اروپایی و آمریکایی مرسوم است پایان زندگی خود را به شیوه ای منحصر به فرد «خودکشی» به دست خود رقم نزدند.
شکر که در میان نویسندگان معروف ایرانی جز دو سه مورد اثری از خودکشی وجود ندارد. در این میان به غیر از خودکشی معروف صادق هدایت خودکشی دیگری که از همه معروفتر است خودکشی غزاله علیزاده مهمترین داستان نویس زن ایرانی در چند دهه اخیر و است. نامه پایانی و در واقع یادداشت خودکشی نویسندگان را باید از ژانرهای پرطرفدار میان دوست داران ادبیات دانست. در ادامه نگاهی خواهیم کرد به یادداشت خودکشی این نویسنده خلاق که کتابهایی نظیر خانه ادریسیها، دومنظره، شبهای تهران را در کارنامه دارد. لازم به ذکر است که این یادداشت بسیار با عجله و با خط خوردگیهای فراوان نگاشته شده. بعد از نوشتن این یادداشت بود که علیزاده، که سالهای آخر عمر خود را در جنگلهای جواهرده از سر میگذراند، به دل جنگل زد و به شیوهای کلاسیک خود را با طناب از درخت حلق آویز کرد.
«آقای دکتر براهنی و آقای گلشیری و کوشان عزیز: رسیدگی به نوشته های ناتمام خودم را به شما عزیزان واگذار میکنم. ساعت یک و نیم است. خسته ام. باید بروم. لطف کنید و نگذارید گم و گور شوند و در صورت امکان چاپشان کنید. نمیگویم بسوزانید. از هیچکس متنفر نیستم. برای دوست داشتن نوشته ام. نمیخواهم، تنها و خسته ام برای همین می روم. دیگر حوصله ندارم. چقدر کلید در قفل بچرخانم و قدم بگذارم به خانه ای تاریک. من غلام خانه های روشنم. از خانم دانشور عزیز خداحافظی می کنم. چقدر به همه و به من محبت کرده است. چقدر به او احترام می گذارم. بانوی رمان بانوی عطوفت و یک بهنرمند راست و درست. با شفقت بسیار. خداحافظ دوستان عزیزم
غزاله ی عزیز ارام کنار معبودت بیارام که تمام ناگفته ها را در آن دنیا با هم خواهیم گفت. دنیایی که دیگر آدمک ندارد . غزاله ی عزیز جسم و کالبد زمینی ات تاب و تحمل روح وسیع و بی قرارت را نداشت و عاقبت توانست جسم ات را راضی کند تا برای آزادی اش از قفس اثیری دل ، خودخواسته خویشتن خویش را دچار حادثه ی پایان کنی . درکش برایم چه آسان و زیباست. شین براری
بخاطر اینکه بیش از سه دهه است که در ایران
نیستم این بانوی نویسنده را نمی شناسم
اما از این خبر شوکه و بسیار متاثر شدم
و البته متاسفانه در این سال های اخیر
بنا بر دلایل اجتماعی و سنتی عرصه بر بانوان
آنقدر تنگ شده که مرتب خبر های خود سوزی
دختران و بانوان و یا کشته شدن بدست پدر
و بردار و غیره .... هر روز تیتر خبرها شده است
امیدوارم روزی برسد که دیگر شاهد چنین وقایعی
نباشیم