امیدوارم از آهنگ جبر جغرافیایی" با صدای محسن نام.جو " خوشتون بیاد. اکنون توجه شما را به اسکن یه یادداشت که ظاهرا برای چاپ و آویختن بر دیوار درون محیط و فضای کارگاه داستان نویسی نویسنده و مدرس آقای شهروز براری صیقلانی در رشت بوده جلب میکنم.
از آرشیو و میان هزاران فایل اینو پیدا کردم و از خواندنش یه حس زیبایی بهم دست داد و تاثیر گذار بود، معلومه که طرف داره با زبانه بی زبانی میگه که حجاب رو رعایت کن، اگر هم نکنی، خودم چشمام درویشه، چون توی نوعی زیر سقف مشترک خانه ی من حضور داری و این بمنزله ی آینه که اینه که تو مثل ناموس و خواهر و مادرمی و من برام ابتدا حس امنیت در تو برام مهمه جالبه بخونید.
سلام من در کتاب نیلیا در داستان بلند ، پستوی شهر خیس ، خوانده بودم ک نیلیا در خوابش کابوس میبینه میگه خاله ازاده تو دخترت گندمه؟ خاله ازاده تو نام داری؟ اسمت چیه؟ خاله چرا اینقدر زیاد قرص میخوری ؟ خاله میخای برگردی پیش خدا؟ خاله ازادی از زندان کالبد و جسم ، خاله یه جرعه ی نوری ، سمت برکه ی نور میری؟ خاله ......
بعد قبلش گفته بود که پنج قدم از عید سال چهارده جلو رفته بود که خاله ازاده رو دید ، یعنی پنج فروردین ۱۴۰۰
چطور پیشگویی کرده بودش شین براری؟
خیلی عالی بود